بسته جدید

انتخابي براي غرب

درباره بسته سپتامبر

 

رسانه ها و مقام هاي غربي عموماً از درك درست معناي آمادگي ايران براي ارائه يك بسته جديد به گروه 6 عاجز مانده اند. رسانه هاي غربي عموماً اينگونه برداشت كرده اند كه ايران خود را براي مذاكره درباره پرونده هسته اي اش آماده مي كند. اعلام خبر ارائه اين بسته درست يك روز قبل از نشست معاونان وزراي خارجه گروه 6 در فرانكفورت هم اين ديدگاه را تقويت كرده است. واقعيت ماجرا اما اين است كه بسته پيشنهادي جديد ايران اساساً ربطي به موضوع هسته اي ندارد. پس از كامل شدن اجراي مداليته توافق شده با آژانس در سال 2007، اكنون چيزي به نام پرونده هسته اي باقي نمانده است كه گفت وگو درباره آن، آن هم با گروه 6 لازم باشد. در مداليته توافق شده با آژانس 6 مسئله به عنوان «موضوعات باقي مانده» شناسايي شده بود كه تمامي آنها اكنون حل و فصل شده و آژانس طي نامه هايي رسمي به ايران اعلام كرده است كه ديگر هيچكدام از آن مسائل را به عنوان «موضوعات باقي مانده» محسوب نمي كند. در انتهاي مداليته، ايران و آژانس توافق كرده بودند اگرچه ايران مطالعات ادعايي را به عنوان يك موضوع براي بحث با آژانس به رسميت نمي شناسد، ارزيابي خود از اين ادعاها را تنها پس از آنكه اصل اسناد مورد ادعا به تهران تحويل شد، به آژانس ارائه نمايد. با وجود آنكه پس از آن تاريخ آژانس هرگز نتوانست به تعهد خود درباره ارائه اصل اسناد مطالعات ادعايي به ايران عمل كند- والبرادعي در تمام گزارش هاي خود و از جمله در گزارش اخير بابت اين موضوع از آمريكا انتقاد و آن را به كارشكني در فرآيند راستي آزمايي متهم كرده است- اما ايران نهايتاً پس از چند جلسه فشرده كاري با نمايندگان آژانس، در بيش از 100 صفحه ارزيابي خود از اين جعليات را ارائه داد. به اين ترتيب و با توجه به اينكه آژانس در گزارش اخير خود «صحت» (authenticity) اسناد مطالعات ادعايي را هم زير سوال مي داند، اساساً ديگر چيزي به نام پرونده هسته اي ايران نمي ماند كه گفت وگو درباره آن لازم باشد. آژانس اكنون طبق تعهد خود در سند مداليته موظف است روند رسيدگي به پرونده ايران را عادي كند و هرگونه بحث اضافي فقط مي تواند طبق پادمان و با دبيرخانه آژانس انجام شود.

بنابراين، مقصود ايران از تدوين بسته سپتامبر مذاكره درباره پرونده هسته اي نيست. ايران هسته اي واقعيت مسلمي است كه ايران براي تثبيت آن نيازي به اجازه گرفتن از غربي ها ندارد همچنانكه روزي كه وارد اين مسير مي شد از كسي اجازه نگرفت. تمامي راه هاي بازداشتن ايران از توسعه فناوري هسته اي امتحان شده و يكي يكي به بن بست رسيده است. غربي ها همچنان سعي مي كنند بگويند كارت هايي در جيب دارند كه هنوز استفاده نشده و مي تواند در صورت به بن بست رسيدن ديپلماسي عليه ايران به كار گرفته شود. واقعيت خارجي اما به هيچ وجه وجود گزينه هاي بيشتر را تاييد نمي كند. تحريم و حمله نظامي گزينه هايي براي بازداشتن ايران از تبديل شدن به يك قدرت هسته اي نيستند؛ تحريم عملاً امكانپذير نيست و حمله نظامي هم حتي اگر ديوانه اي براي اجراي آن پيدا شود، روند هسته اي ايران را شتاب مي دهد بدون اينكه قادر به اخلال در آن باشد. ژست «دست هاي پر» توسط غربي ها در مقطع فعلي دقيقاً به اين دليل اتخاذ شده است كه همه چشم ها به دهان آنها دوخته شود و كسي به دست هاي آنها نگاه نكند. اينكه مي بينيم امروز غربي ها زياد حرف مي زنند به اين علت است كه عجالتاً كار ديگري از آنها ساخته نيست، و الا يك ضرب المثل معروف هست كه مي گويد هنگامي كه سلاح ها به كار بيفتد، زبان ها خاموش مي شود.

ايران اكنون به خوبي مي داند كه با چه موقعيتي وارد مذاكرات خواهد شد. غرب در حالي وارد گفت وگو مي شود كه چاره اي جز گفت وگو براي آن باقي نمانده است. اين موضوع قطعي است كه اگر غربي ها مي توانستند به روش هاي غيرمذاكراتي موضوع را حل كنند هرگز خفت التماس به ايران براي مذاكره را بر خود هموار نمي كردند. به طور طبيعي در هر گفت وگويي در آينده اين موضوع مدنظر خواهد بود كه گزينه هاي روي ميز غرب، «واقعاً» به يك گزينه يعني مذاكره تقليل پيدا كرده و بقيه گزينه ها فقط در فضاي رسانه اي به حيات خود ادامه مي دهند بي آنكه حقيقتي داشته باشند. مهم تر از اين، نظام جمهوري اسلامي اكنون داراي يك سرمايه اجتماعي 40 ميليوني و دولت ايران برخوردار از حمايت 80 درصدي مردم است. احمدي نژاد در حالي رئيس جمهور ايران شد كه غربي ها همه سرمايه داخلي و خارجي خود را براي جلوگيري از تكرار دولت او به كار گرفته بودند. روز 22خرداد وقتي مردم ايران پاي صندوق راي مي رفتند هيچ ابهامي دراين باره كه غرب كدام كانديدا را مي پسندد و كداميك را دشمن خود مي پندارد وجود نداشت، با اين حال همانطور كه سرويس هاي اطلاعاتي غربي هم پيش بيني كرده بودند احمدي نژاد انتخابات را برد و غربگرايان ناكام ماندند. در بحران هاي پس از انتخابات هم معلوم بود- و الان آشكارتر است- كه غربي ها كجا ايستاده بودند و چگونه تلاش كردند شكست خود پاي صندوق هاي راي را كف خيابان هاي تهران جبران كنند. احمدي نژاد اكنون در حالي رئيس جمهور ايران است كه هر دو آزمون را از سر گذرانده است: آزمون انتخابات و آزمون غائله هاي پس از انتخابات. واضح است كه همه اين توفيقات در ساختن بستر مذاكرات احتمالي آينده لحاظ خواهد شد و اساساً به روز رساني بسته پيشنهادي معنايي جز اين ندارد. پله اي كه ايران اكنون روي آن ايستاده همان پله اي نيست كه پيش از انتخابات روي آن قرار داشت. غربي ها تا مي توانستند عليه ايران توطئه كردند و حالا كه همه پروژه ها ناكام مانده دست به سوي ايران دراز كرده اند. درست است كه غربي ها مايلند همه چيز فراموش شود گويي هيچ كاري نكرده اند و هيچ اتفاقي نيفتاده، اما هيچ كس نمي تواند خودش را تكذيب كند.

غربي ها تصور مي كردند و اين تصور خود را هم به صراحت ابراز كرده اند كه پس از انتخابات، ايران ضعيف شده و حالا بهترين فرصت براي امتيازگيري از آن است. بسته پيشنهادي ايران از يك جنبه تلاشي است براي اينكه نشان دهد چنين ديدگاهي تا چه حد توهم آلود است. ابعاد قدرت ملي و منطقه اي ايران يا به عبارت ديگر توان مذاكراتي آن در حيطه هاي مختلف به خوبي در اين بسته بازنموده شده است. غربي ها اگر در پي آنند كه به واقع دريابند ايران ضعيف شده است يا نه مي توانند علاوه بر آنچه در صحنه منطقه مي بينند به محتواي اين بسته نيز مراجعه كنند. ايران در اين بسته امكانات خود براي نقش آفريني منطقه اي و بين المللي را فهرست كرده و اين راه را پيش پاي غربي ها مي گذارد كه مسير تقابل يا تفاهم، هر كدام را مي خواهند در پيش بگيرند، همان كاري كه غربي ها سعي مي كنند با ايران انجام بدهند. نگاه از اين منظر به مسئله، به خوبي نشان مي دهد كه چرا متوقف ماندن در بحث هسته اي يك مسير انحرافي است.

سرمقاله روزنامه کیهان در روز دوشنبه 16 شهریور 1388

فضای جدید مذاکرات

چشم هاى باز و بسته

پیام های بیانیه ایران خطاب به 1+5

 

ایران روز گذشته آمادگی خود را برای ورود به فاز جدید مذاکرات با گروه 6  اعلام کرد. بیانیه ایران که پیش تر گفته شده بود به زودی منتشر خواهد شد نقشه راهی را ترسیم می کند که از دید ایران توصیف کننده مبانی مذاکرات آتی است. پیش از اینکه به شرح مختصری از این مبانی بپردازیم لازم است توضیح داده شود که چرا در یک فضای مذاکراتی جدید قرار داریم و مشخصات فاز جدید چیست ؟

 

گروه 6، حدود 9 ماه قبل مذاکرات خود با ایران را به این دلیل که اعضای آن درباره اتخاذ یک استراتژی واحد در مقابل ایران توافق نداشتند تعطیل کرد. اختلافات گروه در آن ایام چنان بالا گرفته بود که رسانه های غربی هم به کنایه آن را گروه 3+3 می نامیدند تا تاکید کرده باشند که این گروه عملا به دو بلوک کاملا مجزا تجزیه شده است. منشا اصلی اختلاف در گروه 6 به طور تاریخی این بوده است که کشورهایی مانند روسیه، چین و آلمان هواره معتقد بوده اند می توان و باید به دیپلماسی زمان داد و مسئله ایران از طریق گفت وگو بهتر حل می شود تا از طریق تهدید و تحریم. ضمنا این کشورها خط قرمز خود را ایران هسته ای به معنای ایران صاحب سلاح هسته ای قرار داده بودند نه ایران هسته ای به معنای کشوری که ولو در ابعاد صنعتی غنی سازی می کند. نتیجه این تحلیل خاص از مفهوم ایران هسته ای این بود که این کشورها عقیده داشتند می توان غنی سازی داخل ایران را تحت شرایطی پذیرفت، بویژه اگر روشن شده باشد که امکان واداشتن ایران به تعلیق همیشگی غنی سازی از طریق اعمال فشار وجود ندارد. به تعبیر دیگر، این کشورها عقیده داشتند برای بازداشتن ایران از غنی سازی اورانیوم فقط تا حد معینی می توان هزینه داد و مثلا در مسیر اعمال تحریم ها پیش رفت و اگر روشن شود که بازداشتن ایران به «دیوانگی» یا «تحمل هزینه » فوق العاده بالا  نیاز دارد برای غرب بهتر آن است که ایران هسته ای را بپذیرد تا اینکه به استراتژی تشدید فشار اصرار بورزد. در مقابل 3 کشور فرانسه، انگلیس و امریکا معتقد بودند -یا لاقل به ظاهر اینگونه وانمود می کردند- که برای جلوگیری از ظهور ایران هسته ای هر مقدار هزینه که لازم باشد باید پرداخت و برای تشدید فشار بر ایران هیچ سقفی نمی توان قائل شد. ضمنا تحلیل این کشورها که در مواردی به فضای آشکار رسانه ای هم راه می یافت این بود که غنی سازی درایران مساوی ساخت سلاح هسته ای است و به هیچ شکلی نمی توان مفهومی از ایران هسته ای را تصور کرد که شامل غنی سازی باشد اما خطر اشاعه در بر نداشته باشد.

9 ماه پیش، گفت وگو های گروه با ایران زمانی متوقف شد که این دوگروه با یکدیگر به تکافوی ادله رسیده بودند و اگرچه سعی می کردند در اظهارات رسانه ای «مواضعی هماهنگ» اتخاذ کنند، اما عملا مذاکرات درونی گروه 6 به نوعی بن بست رسیده بود. ابتکار دیپلماتیک امریکا در ماه های آخر دولت بوش درباره اعزام ویلیام برنز به گفت وگو های ژنو هم نتوانست این گره کور را بگشاید چرا که عملا اقدامی دیرهنگام با اهدافی مبهم و فاقد قاطعیت کافی در حل مسائل اصلی تلقی می شد. اگر بخواهیم دقیق تر بحث کنیم دو عامل باعث توقف مذاکرات ایران و گروه 6 در آن مقطع شد. 1- ناکارآمد بودن فشارها بر ایران به واضح ترین شکل قابل رویت بود. با وجود صدور 5 قطعنامه علیه ایران، تاسیسات هسته ای ایران همچنان با سرعتی بالا توسعه می یافت بی آنکه ایران هیچ تاثیری از تلاش های غرب برای محدود کردن اراده آن پذیرفته باشد. ناکارآمد بودن الگوهای سنتی گروه 6 برای فشار بر ایران به تدریج بحث هایی درون کشورهای غربی بر انگیخت با این مضمون که دیگر نمی توانند به پیمودن مسیری تا این حد عقیم ادامه دهند و بهتر است یک بار دیگر به بازاندیشی استراتژی خود مقابل ایران بپردازند خصوصا از این جهت که در شرایط عدم امکان موثرتر کردن فشارها -که آن ایام دیگر برای همه واضح شده بود- آیا می توان به دیپلماسی مجال بیشتری داد و خط قرمزها را اندکی تعدیل کرد؟ مراجعه به سوابق نشان می دهد که این بازاندیشی ها خیلی زود به نتیجه رسید و بویژه امریکایی ها دریافتند که باید سبک برخورد خود با ایران را عوض کنند. تغییراتی هم مانند بحث درباره گشایش یک دفتر دیپلماتیک در ایران یا حذف پیش شرط تعلیق مطرح شد اما دیگر دیر شده بود. 2- علت دوم توقف مذاکرات هم این بود که غربی ها دیگر حاضر نبودند با آفتاب لب بامی به نام دولت بوش همراه شوند و با جدی تر شدن بحث انتخابات ریاست جمهوری در امریکا -بویژه از این جهت که روشن بود جمهوری خواهان شانسی نزدیک به صفر برای ماندن در کاخ سفید دارند- تقریبا همه اعضای گروه 6 به این نتیجه رسیدند که کار مشترک با امریکا را باید به بعد از انتخابات و زمانی که سکاندار جدید کاخ سفید معلوم شده باشد موکول کنند.

اکنون پس از چند ماه گروه 6 مجددا خواستار گفت وگو با ایران است در حالی که سعی می کند جامعه جهانی را متقاعد کند اتفاقی جدید در رویکرد آن نسبت به ایران رخ داده است. اگرچه دولت اوباما تدوین استراتژی خود درباره ایران را هنوز کامل نکرده -و اساسا بحث درباره آن هم موضوع این یادداشت نیست- اما وجود دو عنصر تقریبا قطعی در این استراتژی موجب شده است که گروه 6  در آغاز مذاکرات با ایران تعجیل کند. 1- ظاهرا امریکایی ها با علم به اینکه پیشنهاد مذاکره دوجانبه به ایران قطعا رد خواهد شد فعلا مایلند الگوهای چند جانبه را در تعامل با تهران تجربه کنند. مذاکره هسته ای در چارچوب گروه 6 یا بحث های منطقه ای چند جانبه درباره افغانستان نمونه هایی از تلاش امریکا در این مسیر است با این هدف که دریابد چه زمانی فضا برای ارائه پیشنهاد مذاکره دوجانبه به ایران آماده است و آیا اساسا هرگز چنین فضایی شکل خواهد گرفت؟ 2- به نظر می رسد که امریکا مایل است لااقل برای مدتی دیدگاه خود را به اروپا نزدیک کند و در همان حال که چماق را به دست اسراییل می دهد -استراتژی چماق و هویج حفظ خواهد شد- برای آزمودن ایده های مذاکراتی جدید در مقابل ایران فضایی باز کند. علاوه بر این امریکایی ها به خوبی فهمیده اند نباید با انتخابات ایران دل ببندند و اصول سیاست خارجی و امنیت ملی ایران حتی با عوض شدن رییس جمهور تغییر نخواهد کرد پس بهتر است کار خود را زودتر شروع کنند تا فرصتی هم برای تکمیل استراتژی نیمه کاره در مقابل ایران فراهم بیاید. به همین دیلیل بود که اولا امریکا رسما اعلام کرد در مذاکرات گروه 6 با ایران حاضر می شود و ثانیا به تلویح گفت که با حذف پیش شرط تعلیق از مذاکرات موافق است ولو اینکه امریکایی ها همچنان تاکید دارند تعلیق را به عنوان «هدف مذاکره» حفظ خواهند کرد.

ایران روز گذشته موضع خود را در مقابل این فضای جدید به طور شفاف و علنی مطرح کرد. بیانیه ایران را باید با دقتی مضاعف و با تمرکز بر تک تک کلمات خواند. بویژه نکات زیر در این بیانیه واجد اهمیتی فوق العاده است.

1- بیانیه ایران تاکید می کند گفت وگو باید «در فضای همکاری» انجام شود. مقصود از فضای  همکاری در اینجا این است که طرف مقابل به مذاکره به مثابه یک راه حل بنگرد نه چنان که برخی امریکایی ها گفته اند به عنوان روشی برای افزایش فشار بیشتر و تقویت اجماع علیه ایران.

2- تاکید بر مبنا بودن NPT در بیانیه به این معناست که ایران معاهده عدم اشاعه و موازین آن را مبنای هرگونه مذاکره احتمالی در آینده می داند و تن به مبانی من درآوردی برخی کشورها نخواهد داد. NPT خود بر مبانی ای استوار شده است که آن مبانی قابل مذاکره مجدد نیست و از جمله آنها این است که ایران می تواند تحت نظر آژانس و با اهداف صلح آمیز تا هر میزان و در هر گستره ای غنی سازی کند. این نکته ای است که ایران مایل است غربی ها از همین حالا به یاد داشته باشند.

3- ایران در بیانیه خود تصریح کرده است که انتظار مشاهده یک رویکرد منسجم از جانب غرب دارد. دستگاه دیپلماسی ایران از مدت ها قبل به این نتیجه رسیده است که یکی از مهم ترین موانع به نتیجه مذاکرات این ذهنیت طرف غربی است که تصور می کند «فشار» مذاکره را موثر می کند. از دید ایران فشار مخل مذاکره است و حتی اگر راه حلی وجود داشته باشد امکان توافق بر سر آن را از بین می برد. ایران امیدوار است اوباما و بقیه اعضای گروه 6  به جای بسط ایده های جرج بوش در قالب های به ظاهر جدید دریابند که تنها هنگامی که حقوق ایران با احترام استیفا شود امکان تفاهم وجود خواهد داشت. بسته پیشنهادی ایران به گروه 6 که اکنون در حال به روز رسانی است، ایده ای در همین راستاست. غربی ها تنها زمانی خواهند توانست به یک الگوی درست در برخورد با ایران برسند که چشم های خود را کاملا باز کرده و ابعاد قدرت و توانمندی های ایران دیده باشند. در غیر این صورت راه رفتن با چشم بسته در جاده ای که مملو از چاه و چاله است، احتمالا به خطا و سرنگونی آسان تر منجر خواهد شد تا یافتن یک راه نجات.

 

سرمقاله روزنامه کیهان در روز پنج شنبه 2 اردیبهشت 1388


یک مصاحبه با ایرنا در این باره را اینجا بخوانید.

ثبات سیاسی، محافظه کاری فنی

ثبات آميخته به انتظار  

تحلیلی از آخرین گزارش محمد البرادعی  

 

در طول 5 سال گذشته پرونده هسته ای «شاخص» سیاست خارجی ایران بوده و این امکان وجود داشته است که روند تحولات مربوط به ایران در صحنه بین المللی با خط کش این پرونده اندازه گرفته شود، در مورد خود پرونده هسته ای هم، گزارش های نوبه ای مدیر کل همواره به مثابه نوعی «میزان الحراره» عمل کرده و عملاً همواره منعکس کننده «میانگین دیدگاه غرب» در مقاطع مختلف درباره برنامه هسته ای ایران بوده است. این فرمول ها در مورد پرونده هسته ای ایران همچنان صادق است ومی توان با اطمینان ارزیابی های خود را بر آنها استوار کرد.

گزارش جدیدی که روز پنج شنبه از جانب دبیرخانه آژانس درباره برنامه ایران منتشر شد، توجه زیادی برنینگیخت و این کاملاً طبیعی است. گزارش البرادعی به اجلاس مارس 9002 شورای حکام- که باید آن را گزارش «الوداع» او خواند- تکرار خسته کننده گزارش های قبلی مدیرکل از اواسط سال 2007 به این سو است که اگر مختصری اطلاعات فنی درباره آخرین پیشرفت های برنامه ایران در برنداشت، تبدیل به یک متن معمولی و کاملاً پیش پا افتاده می شد و احتمالاً جز نویسندگانش خواننده دیگری نمی یافت. با خواندن گزارش فوریه، ناخودآگاه این احساس به آدمی دست می دهد که شاید آقای البرادعی و همکارانش یک نسخه گزارش «از قبل آماده» درباره ایران دارند که هر چند ماه یک بار فقط «خانه های خالی» آن را با اعداد و ارقام جدید پر می کنند.

در گزارش اخیر مدیرکل فقط یک جنبه تقریباً جدید وجود دارد که تمامی محافل تحلیلی و رسانه ای غرب توجه خود را به آن معطوف کرده اند و آن هم این است که تلویحاً می توان از آن استنباط کرد ایران روند نصب ماشین های جدید در کارخانه  غنی سازی نطنز را کند کرده و به موازات آن به تولید اورانیوم کم غنی شده (LEU) به شکل UF6 سرعت داده است. محافل غربی و در رأس آنها مؤسسه علوم و امنیت بین المللی (در ارزیابی روز 19 فوریه خود)، تلاش کردند از این داده های فنی، نتایج سیاسی استخراج کنند. از جمله، در رسانه های غربی به طور وسیع نتیجه گرفته شدکه کند شدن نصب ماشین ها یک تصمیم سیاسی از جانب ایران با توجه به روی کار آمدن دولت جدید در آمریکاست و افزودن بر ذخیره مواد هسته ای هم به معنای کم شدن فاصله ایران با «نقطه خطر» مورد ادعای آنها محسوب می شود. حقیقت اما این است که در تحلیل این موارد خاص -مثل چند مورد مشابه دیگر در گذشته- خیال پردازی بر ارزیابی واقعیات غلبه کرده است. آنچه ایران انجام می دهد اجرای دقیق و بی ملاحظه یک جدول کاری زمان بندی شده برای توسعه و تجهیز تأسیسات هسته ای خود است که مطلقاً از ملاحظات و تحولات سیاسی تأثیر نمی پذیرد و نباید بپذیرد. طبیعی است به دلیل  رعایت اقتضائات فنی- که با جزئیات در جدول کاری ایران لحاظ شده- این امکان وجود دارد که شیب  منحنی توسعه و تجهیز تأسیسات هسته ای در گذر زمان، گاه مثبت و در موارد نادری هم منفی باشد؛ اما در هر حال آنچه روشن است این است که ملاحظات سیاسی مطلقاً دخالتی در روند پیشرفت فنی برنامه ایران ندارد و کند یا تند شدن این روند فقط به علل فنی رخ می دهد. در واقع اگر ایران از استراتژی هسته ای خود از سال 2005 به این سو فقط یک درس آموخته باشد، آن درس این است که به هیچ وجه نباید برنامه فنی خود را با تحولات سیاسی که در پرونده رخ می دهد هماهنگ کند چرا که در این صورت ناچار خواهد شد - همچنانکه در فاصله سال های 2003 تا 2005 دیدیم- مهم ترین برگ برنده خود یعنی پیشرفت فنی را پیش پای پیش شرط ها و توقعات سیاسی طرف مقابل قربانی کند. انتقال بحران های سیاسی به بخش فنی، جلوی پیشرفت فنی را سد می کند بی آنکه به حل مشکلات سیاسی کمکی برساند. تجربه 3 سال گذشته به روشنی هرچه تمام تر به ایران نشان داده است که هرگاه برنامه فنی خود را بدون کمترین توجه به تحولات محیط سیاسی پیش ببرد و جایگاه خویش در این عرصه را به حد کافی تقویت نماید، آن وقت -و پس از گذشت یک زمان معقول-  حوزه سیاسی خود به خود از حوزه فنی تاثیر خواهد پذیرفت و خود را با آن هماهنگ می کند. به عبارت دیگر، هرگونه اجازه تاثیرپذیری حوزه فنی از حوزه سیاسی به شدت برای ایران منفی و در مقابل هرگونه تاثیر معکوس از جانب حوزه فنی بر حوزه سیاسی لزوماً  مثبت خواهد بود. ایران اکنون درس هایی را که از تحولات 3 سال گذشته آموخته در استراتژی خود لحاظ می کند و باور دارد که «رفتار مستقل فنی» به سرعت به دستاوردهای سیاسی  قابل توجه برای آن خواهد انجامید، هم چنانکه انجامیده است و اکنون غربی ها در مواضع سیاسی خود درباره برنامه غنی سازی در ایران تعدیل های فوق العاده قابل توجهی وارد کرده اند که بی تردید از جمله  ناشی از  ناتوانی آنهات در مهار پیشرفت های فنی ایران بوده است.

گذشته از این نکات، گزارش البرادعی دچار نوعی رخوت  است و ترجمه این رخوت به زبان سیاسی می تواند نوعی «ثبات آمیخته به انتظار» باشد. مراجعه به متن گزارش نشان می دهد دبیرخانه این بار برای نگارش یک گزارش شدیداً منفی علیه ایران تحت فشار «ویژه» ای نبوده است و به همین دلیل به طور روتین همان عبارت های منفی سابق را به کاربرده بی آنکه در منفی نویسی علیه ایران خلاقیتی به خرج داده باشد. با احتیاط می توان گفت دست به عصا شدن دبیرخانه آژانس درباره ایران، محصول تاثیرپذیری آن از محیط محافظه کار و مصالحه جوی بین المللی بویژه نامشخص بودن استراتژی آینده غرب و دولت اوباما در مقابل ایران است. آژانس می داند دستور کارهای قبلی از بین رفته اند و دستور کارهای جدید هم هنوز شکل نگرفته است. در چنین شرایطی طبیعی است که صبر و انتظار بهترین راهبرد فرض شود. همه منتظر همدیگرند و به هوش که چه خواهد شد. دولت اوباما هنوز حتی نماینده جدید خود در آژانس را هم معین نکرده چه رسد به اینکه جزئیات استراتژی آینده خود در مقابل ایران را مرتب کرده باشد.

مبهم بودن آینده پست مدیرکلی آژانس هم یکی از عواملی است که «صبر» را به گزینه ای  معقول تر از «اقدام» بدل کرده است. مسائل دیگری هم البته هست از جمله اینکه چه کسی در خرداد آینده رئیس جمهور ایران خواهد بود و آیا غربی ها می توانند به تحقق آرزوی خود درباره روی کار آمدن «کسی که قرار است مشت هایش را باز کند» امیدوار باشند یا خیر. در شرایط «انتظار همه در مقابل همه» البته هر طرفی سعی خواهد کرد برگ های خود را حفظ کند تا در آینده ای که احتمالا دور نخواهد بود قادر به حداقلی از تاثیرگذاری بر فرآیندهای در حال شکل گیری باشد. آژانس و گزارش های آن، «برگ حداقلی» موجود  دردست آمریکاست که قاعدتاً به سادگی از آن صرف نظر  نخواهد کرد.

 سرمقاله روزنامه کیهان در روز شنبه 3 اسفند 1387

درباره قطعنامه سوم تحریم ها

آخرين تير در تركش

قطعنامه جدید صادر می شود؟

 

آيا قطعنامه جديدي صادر خواهد شد؟ پس از چند ماه سكوت و آرامش نسبي در پرونده هسته اي و سنگين شدن سايه بحث هاي انتخاباتي بر فضاي سياسي ايران در حدود دو ماه گذشته، دوباره پرونده هسته اي به صدر اخبار بازگشته است. بعد از نشست وزراي خارجه گروه 6 در برلين كه رسانه هاي غربي و برخي رسانه هاي داخلي در ايران با ذوق زدگي ادعا كردند موفقيت آميز بوده است، 3 كشور اروپايي پيش نويس قطعنامه اي را به نيويورك فرستاده اند كه از ديد امريكا بايد هر چه زودتر نهايي و تصويب شود. سؤال اين است كه آيا قطعنامه جديدي تصويب خواهد شد؟ اگر آري، چه زماني و با كدام محتوا؟ و اگر نه، چرا؟

 

 

تا آنجا كه به امريكايي ها مربوط مي شود به دلايل متعدد مايلند به هر شكل ممكن «يك كاغذي كه بتوان نام آن را قطعنامه گذاشت» عليه ايران تصويب شود. از ديد آنها در شرايط فعلي «اصل» قطعنامه بر «محتوا»ي آن ترجيح دارد، چرا كه هدف از آن نه تاثير گذاري بر اراده ايران در پي گيري برنامه هسته اي اش -كه يقين حاصل كرده اند تاثيري نخواهد داشت- بلكه اثرگذاري رواني بر فضاي سياست داخلي ايران و خصوصا زمينه سازي براي رويگرداني مردم از اصولگراياني است كه غربي ها -به درستي- مي پندارند در صورت تداوم حضور خود در كرسي هاي قدرت، استراتژي فعلي براي مديريت پرونده هسته اي را ادامه خواهند داد. طبيعي است امريكايي ها مايل باشند اين جريان سياسي در ايران با گروه ديگري كه به هيچ وجه نماينده افكار عمومي ايران در بحث هسته اي به حساب نمي آيد اما از مدت ها قبل علاقمندي خود را به فدا كردن فناوري هسته اي پيش پاي آرزوي واهي ارتقاء روابط با غرب به صراحت ابراز كرده، جايگزين شود. به همين دليل امريكايي ها تلاش مي كنند بر چارچوب روانشناختي تصميم سازي سياسي توسط مردم ايران چنان تاثير بگذارند كه نتيجه انتخاب آنها، بيرون آمدن نام گروه هاي هوادار غرب در ايران از صندوق هاي راي باشد و تصور مي كنند بهترين راه براي سوق دادن مردم ايران به سمت اين تصميم، اين است كه دورنماي تداوم سياست هاي هسته اي فعلي نزد آنها فوق العاده خطرناك و تيره و تار جلوه داده شود. صدور يك قطعنامه چند روز يا هفته مانده به روز انتخابات قرار است يك چنين حسي را به مردم ايران منتقل كند. اين نقشه امريكايي هاست، نقشه اي كه اگرچه سعي شده حتي المقدور پنهان نگهداشته شود اما چيزهايي از آن به رسانه هاي غربي درز كرده است. روزنامه تندرو نيويورك سان روز 27 آذرماه (18 دسامبر 2007) در اشارتي گذرا بر اين مطلب نوشت: «قدرت بخشيدن به مخالفان در ايران، براي تغيير رفتار رهبران خود، از اهداف سياست آمريكا حمايت و از عواقب هولناك ايران هسته اي جلوگيري خواهد كرد. بحث بر سر سياست ايران همچنان ادامه خواهد يافت، اما قدرت بخشيدن به مخالفان در ايران گامي است كه ما بايد اكنون بلندتر از گذشته برداريم». روزنامه كريستين ساينس مانيتور در شماره دو روز قبل خود (27 ژانويه 2008) لزوم برداشته شدن اين گام را دقيقتر توصيف كرده است: «كارشناسان مي گويند تضميني وجود ندارد كه قطعنامه جديد چطور توسط مردم ارزيابي شود زيرا انتظار مي رود رهبران ايران بازي «ما» دربرابر «دنيا» را به راه بيندازند. با اين حال قدرت هاي اروپايي آماده «كمك به ميانه روهاي ايراني براي موفقيت هستند» درحالي كه«تندروها» مشغول منزوي ساختن ايران هستند». به نظر مي رسد كاخ سفيد براي پيشبرد اين نقشه آماده است به زودي جنگ زرگري با روس ها درباره محتواي قطعنامه را پايان دهد و توافق نهايي بر سر قطعنامه اي مطلقا فاقد محتوا كه صرفا بر لزوم اجراي قطعنامه هاي قبلي تاكيد مي كند، حاصل شود. (در خبرها آمده است كه روس ها مي گويند قطعنامه جديد نبايد حاوي هيچ نوعي از تحريم باشد ولي امريكا عقيده دارد حتما بايد به نسبت دو قطعنامه قبلي تحريم هاي بيشتري اعمال شود.)

امريكايي ها به دو علت براي صدور قطعنامه بعدي با اين مشخصات عجله فراوان دارند. علت اول اين است كه معتقدند اين قطعنامه اگر قرار است بر انتخابات مجلس در ايران تاثير بگذارد بايد حتما در زماني صادر شود كه رسانه هاي داخل و خارج از ايران فرصت كافي براي بيرون كشيدن ملات يك عمليات رواني مفصل عليه ملت ايران از دل آن را داشته باشند. بنابراين تحليل امريكايي ها اين است كه اگر قطعنامه در زماني خيلي دور از روز انتخلابات يا خيلي نزديك به آن صادر شود عملا نخواهد توانست تاثيري بر مولفه هاي سازنده تصميم مردم ايران بگذارد و لذا نان را بايد در زمان مناسب چسباند تا نه بسوزد و نه خمير بماند. مهم تر از اين امريكايي ها نگرانند كه اگر تا پيش از آغاز نشست فصلي شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي در ماه مارس موفق به بيرون آوردن يك قطعنامه از شوراي امنيت نشوند پس از آن ديگر ممكن است آرزوي قطعنامه صادر كردن عليه ايران براي هميشه در دلشان بماند. علت هم اين است كه امريكايي ها احتمالا به خوبي مي دانند ايران به سرعت در حال نهايي كردن مسائل خود با آژانس در چارچوب طرح اقدام توافق شده است و آژانس به زودي در موقعيتي قرار مي گيرد كه بتواند عادي شدن روند بازرسي ها از ايران را اعلام كند. البرادعي ظرف چند هفته اخير به صراحت اين پيام را به مقام هاي ارشد غربي رسانده كه مداليته روزهاي آخر خود را مي گذراند و ايران در چند روزآينده آژانس را در موقعيتي قرار خواهد داد كه بتواند حل و فصل همه مسائل موجود در پرونده ايران را اعلام كند. اعلام عادي شدن پرونده ايران توسط آژانس بعد از گزارش نوامبر گذشته كه در آن مدير كل مهم ترين مسئله مابين ايران و آژانس يعني تاريخچه سانتريفيوژهاي p1 و p2 را حل شده اعلام كرد و به دنبال آن گلي كه امريكايي ها با انتشار برآورد اطلاعات ملي درباره برنامه هسته اي ايران به خود زدند، حكم نوعي تير خلاص به ديپلماسي نيويوركي امريكا عليه ايران را خواهد داشت. در حالي كه همين حالا هم تحت تاثير آن دو سند امريكايي ها فقط به قيمت از ريخت انداختن كليت قطعنامه موفق به جلب همراهي جناح معتدل گروه 6 با آن شده اند، پيش بيني مي شود كه پس از گزارش اجلاس ماه مارس صدور قطعنامه عليه ايران -هرچه هم كه امريكايي ها كوتاه بيايند- ديگر كاملا غير ممكن باشد. به همين دليل است كه مي گوييم امريكايي ها عجله دارند، اين آخرين تير در تركش رابه خيال خود به موقع شليك كنند.

اين يادداشت تا اينجا هيچ بحثي درباره موانع فراواني كه براي پيمودن اين راه پيش پاي امريكاست، نكرده است. فقط سعي كرديم معلوم شود امريكايي ها چه در سر دارند و براي سياست هاي خود چگونه هدف گذاري كرده اند. مشكل اما اين است كه سردمداران كاخ سفيد مدتي است توان انديشيدن صحيح را از دست داده اند و احتمالا در اين مورد هم مثل خيلي موارد ديگر موانع را به درستي محاسبه نكرده اند. درباره اين اشتباه محاسبه ها در فرصتي ديگر سخن خواهيم گفت اما در مقطع فعلي مهم تر از هر چيز اين است كه اقليت اصلاح طلبان تندرو و غربگرا در ايران بينديشند كه امريكا چرا براي كمك به آنها اينگونه خود را به آب و آتش مي زند؟ و بعد به قول دوستي كلاه هايشان را كمي بالاتر بگذارند.

 

سرمقاله روزنامه کیهان در روز سه شنبه 9 بهمن 1386

همكاري با آژانس به جاي تعليق

غرب بي سر و صدا به ميز مذاكره بازگشته است

گفت وگو با رجانيوز

 

يک کارشناس مسائل هسته اي با اشاره به گفت و گو هاي اخير ايران با آژانس بين المللي انرژي اتمي تاكيد كرد غرب بي سروصدا ازژيش شرط تعليق صرف نظر كرده و پاي ميز مذاكره با ايران باز گشته است.

مهدی محمدی در گفت وگو با رجانیوز به اظهارنظرهای مقامات غربی به خصوص مقامات آمریکایی درباره پرونده هسته ای ایران اشاره کرد و گفت: غربی ها پیش از این بارها گفته بودند که تا زمانی که ایران همه فعالیت های مربوط به غني سازي و راكتور آب سنگين در اراك را را به نحوقابل راستي آزمايي به حال تعلیق درنیاورد هیچگونه مذاکره رسمی با ایران نخواهند کرد.

 

 

وی خاطر نشان کرد: در اوت سال 2005 میلادی با خارج شدن تأسیسات اتمی اصفهان از حالت تعلیق کردیم مذاکرات با ایران قطع شد وگفته شد تا ایران به مفاد توافقنامه پاریس یا همان تعلیق برنگردد مذاکره ای نخواهیم داشت.

این کارشناس مسائل هسته ای بیان داشت: غربیها بعد از یکسال و نیم آزمایش اراده ایران به این نتیجه رسیدند که طلب تعلیق از ایران یک تمنای دست نیافتنی است و ایران تحت هیچ شرایطی به وضعیت تجربه شده تعلیق برنخواهد گشت. یعنی همانطور که مقامات رسمی ایران هم بارها اعلام کردند که تجربه قبلي تجربه شکست خورده است و دیگر ایران قدم در آن مسیر نخواهد گذاشت. در طول یک سال و نیم گذشته که قطعنامه هایی در شورای امنیت علیه ایران تصویب شده است و علاوه بر آن بسیاری از فشارها را غربی ها خارج از شورای امنیت علیه ایران سازماندهی کردند، اين اقدامات نه تنها بی نتیجه بود بلكه تنها نتیجه آن این بود که سرعت فعاليت هاي هسته اي در ايران بیشتر شده و ايران برنامه خود را با اراده محكم تري پي گيري كرد.

محمدی گفت: تنها نتیجه ای که غربی ها از فشارها بدست آوردند این بوده است که ایران با قدرت بیشتری برنامه خودش را تعقیب کرده است و سرسختانه تر بر مواضع خودش پافشاری کرده است. این موضوع یعنی یقین غرب نسبت به اینکه تعلیق دست نیافتنی است از یک طرف و از طرف دیگر احتیاج مبرم آنها به مذاکره با ایران به علت نفوذ فراوان وموقعیت بسیار مؤثر ایران در منطقه خاورمیانه غرب را به این نتیجه رسانده كه بايد گريببان خود را از دست موضوعي مثل تعليق بيرون بياورند و راهي براي مذاكره با ايران پيدا كنند. پس وضعیت از دید من اینگونه است که غرب احساس می کرد تعلیق بیش از آنکه به ضرر ايران تمام شده باشد به ضرر خود غربي ها تمام شده است.

وی در ادامه افزود: علاوه براين با شكست اقداماتي كه خارج از شوراي امنيت عليه ايران سازماندهي شده بودغربی ها به این نتیجه رسیدند که امکان ندارد به نحو موفقی بتوانند ایران را در خاورمیانه منزوی کنند. نفوذ و تأثیر ایران در منطقه بیش از آن میزانی است که با ابزارهای کم تأثیری شبیه آنچه که غرب در اختیار داشت، مثل قطعنامه و امثال اینها بتواند ایران را منزوی کرد. بنابراين سعی کردند که راهی برای آغاز مذاكرات پيدا كنند. لذا به نحو تلویحی از پیش شرط تعلیق برای آغاز مذاکره با ایران صرف نظر کردند و این را با همکاری با آژانس جایگزین کردند. یعنی مبنای مذاکرات که از دید غرب تعلیق بود به همکاری با آژانس تغییر کرد.

دبیر سرويس سیاسی روزنامه کیهان اظهار داشت: درواقع این غربی ها بودند که یک فضایی را بوجود آوردند که همکاری با آژانس جایگزین با تعلیق شد. به طور کلی ایران از ابتدا مشکلی با همکاری با آزانس نداشت. حتی ما بعد از ارجاع پرونده به شورای امنیت همکاری های خودمان را با آژانس ادامه دادیم و آنچه متوقف شد فقط همكاري هاي داوطلبانه بود والا همكاري هاي در چارچوب پادمان ادامه داشت.

وي افزود: در دوران آقاي خاتمی حجم انبوهی از تعهدات اضافی هم امضا شده بود که دولت آقای احمدی نژاد پس از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت، مطابق مصوبه مجلس، اجرای آن همکاری های اضافی را در قالب فعالیتهای داوطلبانه که چارچوب بندی شده بود، متوقف کرد.

اين کارشناس مسائل هسته اي خاطرنشان کرد: ایران همواره به شکلی که فعلاً با آژانس همکاری می کند، با آژانس همکاری داشته و همکاری در این سطح هرگز متوقف نشده بود.

وي باا شاره به ادعاي غربي ها درخصوص وجود ابهاماتي در پرونده هسته اي ايران افزود: چگونگی ایجاد توافق از دید ایران وابسته به چگونگی گزارش همکاری هاي ايران توسط مدیرکل بین المللی آژانس اتمی است. اگر مدیرکل همكاري هاي امران واقعاً به نحو مثبتی پوشش دهد و ما بهبود محسوسی را در گزارش های آژانس بین المللی مشاهد کنیم، اين توافق رو به جلوست و ادامه پيدا خواهد كرد اما اگر آقای البرادعی همچنان نقش معمول خود را كه لحاظ كردن ملاحظات سیاسی خاص در گزارش هاست  ایفا کند و بخواهد گزارش ها را تحت تأثیر مطامع سیاسی بعضي كشورها ارائه کرده و واقعیتهای فنی و حقوقی را لحاظ نکند کاملاً طبیعی است که ایران تمایلی به تعقیب این فرایند نخواهد داشت.

محمدي با تأکيد بر اينکه ایران در حال نمايش آمادگي براي ایفای یک نقش سازنده و مثبت است، اظهار داشت: تداوم اين مشي، مستلزم این است که غرب حسن نیت  نشان دهد و رفتار سازنده و مثبتی را در پیش بگیرد.

اين کارشناس مسائل هسته اي در پايان تصريح کرد: باید منتظر هفته آینده و گزارش البرادعی بود تا معلوم شود که آيا دراین گزارش بر حق ایران بر توسعه انرژی هسته ای اشاره و تندروي های برخی کشورها علیه برنامه هسته ای ایران محکوم مي شود يا خير؟ اين موضوع تكليف ادامه همكاري ها با آژانس را معلوم خهواهد كرد.


خبر رجانيوز را اينجا بخوانيد.


درباره قطعنامه جدید

غرب توان اعمال هزينه بيشتر به ايران را ندارد

مصاحبه ای با رجانیوز

 

 يك تحليلگر مسائل هسته اي خاطرنشان ساخت: براساس توافقی که بین مذاکره کنندگان ایران و گروه 1+5 صورت گرفته تا ماه سپتامبر، فرآیند صدور قطعنامه عليه ايران در شورای امنیت منتفی است.

مهدي محمدي تحليلگر در گفتگو با رجانيوز، با تأكيد بر اينكه سولانا به نمايندگي از 1+5 در مورد عدم صدور قطعنامه تا ماه سپتامبر، تعهد داده است، افزود: با این وجود طبیعی است که آمریکا وانگلیس برای عرضه پیش نویس های جدید به منظور صدور قطعنامه جدید تلاش کنند.

 

 

دبير سرويس سياسي روزنامه كيهان هدف از این تلاش ها را "تقویت اهرم های فشار" همزمان با مذاکره با ایران دانست و اظهار داشت: خبر صدور قطعنامه جدید، جدی نيست و آن را تنها باید یک گام دیگر از سوي 1+5 به منظور انعطاف بیشتر ایران در میز مذاکره تفسیر کرد.

وی مسیر صدور قطعنامه های شورای امنیت را "یک مسیر به بن بست رسیده" خوانده و گفت: شورای امنیت در چهارچوب منشور خود، 3 قطعنامه علیه ایران صادر کرده است که هیچکدام از آنها تأثیری بر اراده ی ایران مبنی بر پیگیری برنامه هسته ای خود نداشته است. ایران در طول یک سال و چند ماه گذشته نشان داده که اراده اش در پیگیری برنامه ی هسته ای قابل تهدید نیست.

اين تحيلگر مسائل هسته اي در ادامه اظهار داشت: بر این مبنا، حداقل برخی از کشورهای 1+5 به این نتیجه رسیده اند که هرچه تعداد قطعنامه ها افزایش یابد، نه تنها بر اراده ی ایران تأثیري نخواهد داشت بلکه ایران را به سمت سرعت دادن به اجرای برنامه هسته ای خود سوق می دهد و آنها را از هدف "توقف فعالیت های هسته ای ایران" دورتر می سازد.

محمدي دلیل دیگر به بن بست رسیدن مسیر صدور قطعنامه ها را غیرمؤثربودن تحریم ها دانست و گفت: گروه 1+5 برخلاف تصوراتی که از میزان امکانات خود داشت در 3 قطعنامه قبلي نتوانست هیچ محتوای قدرتمند و مؤثری را بگنجاند. در واقع تحریم های پیش بینی شده غیر مؤثر بوده و حتی آمریکائی ها خود به این مسئله اذعان کرده اند که بیش از این توان گنجاندن تحریم علیه ایران را ندارند.

دبير سرويس سياسي روزنامه كيهان ناتواني در افزايش تحريمها عليه ايران را به عدم همراهي ساير کشورها و بروز اختلافات عمیق در بین کشورهای 1+5 در مسير «اجماع»، معطوف ارزيابي و درخصوص هدف نهايي قطعنامه های شورای امنیت تأكيد كرد: تحريك بخش هایی از جامعه ایرانی علیه دولت و نظام جمهوری اسلامی و ايجاد فضایی از تهدید، رعب و نگرانی از آینده از جمله اين اهداف است.

وي همچنين افزود: مي خواهند کاری کنند که مردم نسبت به سیاست های هسته ای دولت اعتراض کنند و نهایتاً برنامه ی هسته ای ایران به خاطر اعتراض مردم و نخبگان از داخل ایران مهار شود. غربیها روی تأثیر این قطعنامه بر روی نخبگان و مردم ایران حساب بیشتری بازکرده بودند تا اینکه ایران به سبب تحریم ها از فعالیت های خود صرفنظر کند.

مهدي محمدي غرب را در رسیدن به این هدف ناموفق دانست و تصريح كرد: فضای وحدت، انسجام و حمایت از موفقیت های دانشمندان ایرانی بیش از پیش تقویت شده و هیچ شکاف و اختلاف عمیقي که منجر به توقف برنامه هسته ای ایران شود مشاهده نمی شود.

وی با اشاره به ناکارآمدی تحریم های صورت گرفته، جایگزینی مسیری جدید به جای صدور قطعنامه را محتمل دانست و گفت: طبعاً این مسیر جدید مذاکره است و غرب برای آنکه بتوانند به موفقیت برسد باید ذهنیت خود را اصلاح و درخصوص توقف فعاليت هسته اي ايران تجديدنظر كند.

دبير سياسي روزنامه كيهان خاطرنشان ساخت: از این به بعد، شاهد ارائه فرمول هایی از سوی غربی ها خواهیم بود -کما اینکه تا به امروز نیز اين فرمولها وجود داشته و آنها به دلایلی این مسائل را رسانه ای نکردند- که با استفاده از آن فرمولها، آرام آرام برنامه ی هسته ای ایران را بپذیرند و زندگی با ایران هسته ای را تمرین کنند آن هم فقط به یک دلیل که راهی برای توقف ایران پیدا نکرده اند.

وی پرونده ی هسته ای ایران را یک "دستگاه هزینه، فایده" خواند و گفت: تا امروز در قبال آنچه به دست آورده ایم هزینه ی چنداني نپرداخته ایم. هرچند هزینه هایی وجود دارد، اما این هزینه ها در قیاس با دستاوردهای استراتژیک ناشی از تسلط بر تکنولوژی غنی سازی اورانیوم کاملاً بی اهمیت و فرعی است.

اين تحليلگر مسائل هسته اي با تأكيد بر اینکه "اساساً پیشرفت هزینه دارد"، اظهار داشت: در هیچ کجای دنیا برای قدرتمند شدن پیش پای کسی فرش پهن نمی کنند. هند، بیست سال تمام از جانب جامعه بین الملی تحت شدیدترین تحریم ها قرار داشت، اما آنها ایستادند و امروز دستاورد ایستادگی خود را می بینند. هند در وضعیتی قرار دارد که با وجود نپیوستن به معاهده ان.پی.تی به عنوان شریک هسته ای آمریکا با آمریکا قرارداد دوجانبه هسته ای امضا کردند. از سوي ديگر، کشورهایی مثل لیبی و کره شمالی در قبال امتیازات ناچیزي فعالیت های خود را متوقف کردند. لیبی مدتهاست که پشیمان شده و کره ایها نیز به زودی پشیمان خواهند شد.

مهدي محمدي هنر دیپلماسی را کاهش هزینه های پیشرفت دانست و افزود: چیزی به نام پیشرفت بدون هزینه وجود ندارد و جا دارد برای چنین دستاوردی هزینه های بیشتری پرداخته شود. هرچند که كه غرب توان اعمال هزینه های بیشتر را ندارد چرا که اگر داشت تاکنون این کار را کرده بود.

وي همچنين اظهار داشت: از آن جایی که دست غرب در مقابل ایران در منطقه روز به روز بسته تر می شود، امکانات آنها برای فشار به ایران نيز کاهش خواهد یافت و غرب در موضعی نخواهد بود که فشاری بیش از آن چه به ایران وارد کرده، وارد کند.


خبر رجا را اینجا بخوانید.


معنای دیدار با هیئت آژانس چیست؟

تعامل با آژانس

جابجايي در مبناي مذاكرات

 

مذاكرات اخير ميان هيئت اعزامي آژانس بين المللي انرژي اتمي و تيمي از مذاكره كنندگان هسته اي ايران را بايد واقعه اي مهم و كليدي در پرونده هسته اي ايران و آغازگر فصلي نو در تاريخ آن دانست. ظرف حدود دو ماه گذشته، يعني از هنگامي كه علي لاريجاني و خاويرسولانا در گفت وگوهاي خود توانستند اجمالاً بر سر يك «روند سازنده» توافق كنند، مسير جديدي در پرونده هسته اي ايران گشوده شده كه مذاكرات و توافق هاي اخير با آژانس را مي توان يكي از محصولات يا مراحل اين روند خواند. اين روند جديد اگرچه هنوز در مراحل آغازين خود قرار دارد و با موانع جدي و دشواري هاي بزرگي خصوصاً از جانب آمريكا و صهيونيست ها هم روبه روست، اما انتظار مي رود در صورت تداوم، در ميان مدت،به يك راه حل يا دقيق تر «الگويي براي حل و فصل پرونده هسته اي ايران» منجر شود.

 

 

خلاصه آنچه تاكنون اتفاق افتاده- و مي افتد- اين است كه قبل از هر چيز يك جابجايي مهم در «مبنا»ي مذاكرات رخ داده و غربي ها در اين مورد ديدگاه خود را به نحو اساسي تعديل كرده اند. اعضاي گروه 6 زماني با سرسختي تمام بر اين موضع پاي مي فشردند كه تعليق برنامه هسته اي ايران با فرمولي كه در قطعنامه هاي شوراي امنيت ترسيم شده پيش شرط ضروري و غيرقابل جايگزين آغاز هرگونه مذاكره با ايران است. ايران در يك سال گذشته شيوه اي در پيش گرفت كه نهايتاً به منتفي شدن اين اصل جزمي از ناحيه غربي ها انجاميد. روش ايران اين بود كه بي توجه به همه جوسازي ها و تهديدها- كه گاه بسيار شدت مي گرفت- اعلام كرد رفتار خود را به عنوان تابعي از شدت فشارها و تهديدها تنظيم نخواهد كرد و عملاً هم در تمام اين مدت با سرعتي بالا و باور نكردني به توسعه و تكميل توان غني سازي خود در نطنز پرداخت. غربي ها در ابتدا تصور مي كردند اگر فشارهاي خود را به اندازه كافي زياد كنند بالاخره نتيجه خواهند گرفت و ايران تحت فشار داخلي و از ترس غيرقابل تحمل بودن عواقب هرگونه بلندپروازي نهايتاً تسليم خواهد شد و پس از به حال تعليق درآوردن برنامه خود به مذاكرات بازخواهد گشت. پس از چند ماه تعقيب الگوي «فشار براي تعليق و همزمان ترغيب به مذاكره» غربي ها دريافتند تنها چيزي كه به دست آورده اند يك ايران مصمم تر با برنامه هسته اي فوق العاده پيشرفته تر است. در واقع استراتژي ايران اين بود كه نشان دهد افزايش تهديدها نه فقط برنامه غني سازي اش را كند نمي كند بلكه آن را بيش از پيش تسريع خواهد كرد.

اعضاي گروه 6 خيلي زود پيامي را كه ايران مي خواست به آنها بفهماند، دريافتند. آنها فهميدند كه تداوم روند فشار و تهديد جز خسارت و ناكامي برايشان به بار نخواهد آورد و اراده ايران را هم با چنين روش هايي نمي توانند سست كنند. از سوي ديگر غرب احساس مي كرد ديگر نمي تواند فرصت طلايي گفت وگو با مؤثرترين كشور خاورميانه را در حالي كه اين منطقه گرفتار انبوهي از بحران هاست و كليد اين بحران ها هم جملگي به دست ايران است، را هدر دهد و خود را از اين فرصت بزرگ محروم سازد.

اينگونه بود كه يك پارادوكس بزرگ شكل گرفت. پارادوكس ميان تقاضاي تعليق- كه ديگر معلوم شده بود دست نايافتني است- و نياز به مذاكره با ايران. در حالي كه غربي ها هيچ راه حلي براي اين بن بست نداشتند، ايران خود براي گشودن بن بست پيشقدم شد و ابتكاري براي گشوده شدن مسيري به جلو ارائه داد. علي لاريجاني در ديدار خود با خاويرسولانا در ليسبون به او پيشنهاد كرد مبناي مذاكرات از «تعليق» به «همكاري با آژانس» تغيير پيدا كند. غربي ها هم كه خود در باطن خويش دنبال راهي براي خلاص شدن از پيش شرط تحقق ناپذير تعليق مي گشتند، بي درنگ اين ابتكار را پذيرفتند و نهايتاً بنابر آن شد كه فعلاً پي گيري مسير شوراي امنيت از جانب گروه 6 متوقف شود تا ايران بتواند با آژانس در يك چارچوب زماني مشخص به توافقي بر سر «مداليته» (جدول و چارچوب) حل و فصل مسايل «قبلي» و «موجود» دست يابد. الباقي تحولات در آينده مستقيماً تحت تاثير ميزان و كيفيت نتيجه اي است كه تعامل فعلي ايران و آژانس به بار خواهد آورد.

اين خلاصه اي از وضعيت موجود پرونده هسته اي ايران است. وضعيتي كه به جرئت مي توان ادعا كرد در طول تاريخ 4 ساله اين پرونده هرگز چيزي شبيه به آن وجود نداشته است. شاخصه اصلي اين وضعيت اين است كه غربي ها اكنون پس از پيمودن تمامي راه هاي ممكن و هزينه كردن همه كارت هايي كه در دست داشتند پاي ميز مذاكره بازگشته اند و طبعاً وقتي راه ديگري براي رفتن نداشته باشند پاي ميز باقي خواهند ماند.

پرونده هسته اي ايران به لطف هوشياري و مقاومتي كه ديپلماسي هسته اي كشورمان از خود نشان داد اكنون در يك مسير صحيح قرار گرفته است، مسيري كه ايران چندين سال است رئوس آن را به شفاف ترين شكل ممكن توضيح داده اما غربي ها تا مجبور نشدند به گام نهادن در آن تن ندادند. در اين مسير، هرگاه غرب قصد داشته باشد با تندروي در شوراي امنيت يا هر جاي ديگر، جنبه امنيتي پرونده ايران را پررنگ سازد خود را با قدرت بي مانند و نفوذ عميق ايران در خاورميانه مواجه خواهد ديد و به همان نسبت شتاب فني برنامه ايران هم بيشتر خواهد شد. و برعكس، هرگاه جنبه فني وحقوقي پرونده ايران برجسته شود- اتفاقي كه غرب ناچار اكنون آن را پذيرفته- ايران شرايطي به وجود خواهد آورد كه فاصله با يك راه حل مسالمت جويانه و معقول اندك شود. درست است كه در وضع فعلي بازهم اين غربي ها هستند كه بايد انتخاب كنند اما به وضوح مي توان ديد گزينه هاي زيادي براي انتخاب كردن ندارند.

 

آخرین وضعیت پرونده هسته ای

گام آخر

آخرین وضعیت پرونده هسته ای ایران

 

پرونده هسته اي ايران اكنون در يك نقطه چرخش قرار دارد. عوامل متعددي درماه هاي اخير اين پرونده را تحت تأثير خود قرار داده اند و اكنون در اثر اين فعل و انفعالات عموماً پس پرده، مسيرهاي جديدي گشوده شده كه فاصله چنداني با يك نقطه چرخش ندارد، چرخشي كه البته به ايران مربوط نيست و بيشتر در هدف گذاري در رفتار استراتژيك غربي ها نمايان خواهدشد.

براي فهم اينكه چرا يك چرخش به سمت وضعيتي جديد در حال رخ دادن است، مهمترين نكته اين است كه ببينيم چه عواملي استراتژي قبلي غرب در پرونده هسته اي ايران را به شكست كشانده و ورود آنها به مرحله اي جديد را الزامي ساخته است.

 

 

در زمستان سال 1384 وقتي در واكنش به آغاز فعاليت مجدد ايران در تأسيسات غني سازي نطنز، پرونده ايران به شوراي امنيت سازمان ملل ارجاع شد، روند جديدي در طرح ريزي استراتژيك غرب در اين باره آغاز شد كه مي توان آن را «امنيتي سازي پرونده ايران» ناميد.شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي در قطعنامه خود ايران را يك «تهديد» براي صلح و امنيت بين المللي معرفي كرد و شوراي امنيت نيز در روند رسيدگي خود به پرونده، ايران، قطعنامه هايي در چارچوب فصل 7 منشور ملل متحد صادر كرد كه مختص رسيدگي به اقدامات كشورهايي است كه صلح و امنيت بين المللي را تهديد مي كنند. اين روند خصوصا با صدور اولين قطعنامه تحريم ها عليه ايران تشديد شد و غربي ها به وضوح نقطه تمركز خود را بر افزايش همه جانبه فشارها بر ايران و فشارهاي حقوقي در شوراي امنيت ، فشارهاي عملياتي در منطقه خاورميانه، و فشارهاي اقتصادي در اروپا و ژاپن، تلاش براي منزوي ساختن ايران در صحنه بين المللي، طراحي سازوكارهايي براي انتقال منازعه به داخل ايران و تشديد اختلافات داخلي درباره شيوه صحيح مديريت پرونده هسته اي و نهايتا به راه انداختن تبليغات فراوان درباره قريب الوقوع بودن يك پاسخ نظامي به آنچه «بلندپروازي هسته اي ايران» خوانده مي شد، قرار دادند. فرض براين بود كه ايران قدرت تحمل يكباره تمامي اين فشارها را ندارد و به زودي تحت فشارهاي داخلي و بين المللي مجبور به تسليم و تعديل مواضع خود خواهدشد.

اكنون و پس از گذشت حدود 15 ماه، اين روند در بن بست كامل قرار گرفته و كل استراتژي غرب در مقابل ايران به وضوح به يك بازنگري اساسي نياز پيدا كرده است. نشانه هايي وجود دارد كه اين بازنگري آغاز شده است. اگر بخواهيم دقيق تر بحث كنيم، به طور مشخص مي توان گفت بن بست استراتژي «تشديد فشار عليه ايران» تحت تأثير عواملي مشخص رخ داد كه اكنون اندكي درباره آنها سخن خواهيم گفت.

اكنون در گروه 6 اختلاف نظر شديدي درباره چگونگي تداوم مسير شوراي امنيت عليه ايران به وجود آمده و كار به جايي رسيده كه تقريبا به يقين مي توان گفت امكان پيش روي ضمن حفظ اجماع ديگر وجود ندارد. اين وضعيت البته پيش از اين به طور كامل قابل پيش بيني بود. از ماه ها پيش روشن بود كه اعضاي گروه 6 خواهند توانست با انگشت نهادن بر مواردي كاملا جزئي و بي اهميت به گونه اي كه مستلزم به خطر افتادن منافع هيچ يك از آنها نباشد، چند قطعنامه «بي خاصيت» و «فاقد تأثير» عليه ايران صادر كنند. اين دقيقا همان روندي بود كه 1737 و 1747 طي شد. اين قطعنامه ها كاملا فاقد «محتواي موثر» هستند وهدف از صدور آنها پيش از هر چيز عمليات رواني بر روي نيروهاي سياسي داخل ايران و به جان هم انداختن آنها با اين ترفند كه «عده اي دارند كشور را به كام جنگ و تحريم مي برند» بوده است. از سوي ديگر اين هم كاملا قابل پيش بيني بود كه صدور قطعنامه هايي با اين درونمايه نمي تواند بيش از چند نوبت تكرار شود و خيلي زود كار به جايي خواهد رسيد كه غربي ها مجبور شوند دست از اين خيمه شب بازي بردارند و سراغ قطعنامه هاي خاصيت دار بروند. دراين مورد هم باز روشن بود كه چه مشكلي وجود خواهد داشت. به محض اينكه قرار باشد قطعنامه هاي «بي تأثير» - كه البته به هيچ كس در گروه 6 بر نمي خورد- جاي خود را به قطعنامه هاي «موثر» بدهد به دليل به خطر افتادن منافعي كه بعضي اعضاي گروه 6 در ارتباط با ايران دارند، نزاع هايي بي پايان در اين گروه درخواهد گرفت و يك بن بست كامل پديدار خواهدشد. اين همان اتفاقي است كه اكنون كم و بيش رخ داده است. غربي ها نمي دانند ديگر چه بايد در قطعنامه ها بنويسند كه ضمنا ضرورتي نداشته باشد به جان هم بيفتند و با هم دعوا كنند. به عبارت ديگر اكنون موضوعي به نام «محتواي قطعنامه ها» با موضوعي ديگر كه همان «ضرورت حفظ اجماع در گروه 6» است در تقابل قرار گرفته و يك وضعيت پارادوكسيكال به وجود آورده است. گنجاندن محتواي موثر در قطعنامه ها مساوي است با فروپاشي اجماع، بدون گنجاندن چنين محتوايي هم ادامه مسير شوراي امنيت بي معناست. از وجهي ديگر مي توان گفت غربي ها حالا كه عمليات رواني چند ماهه آنها عليه ايران كارگر نيفتاده، تازه فهميده اند براي برداشتن گام هايي موثر عليه ايران چقدر دچار محدوديت هستند.«رومانو پرودي» نخست وزير ايتاليا اخيراً در حاشيه اجلاس G8 در هالينگدام آلمان موضوع را خوب جمع بندي كرد: «ما مي دانيم كه بايد پيش برويم اما نمي دانيم چگونه!»

 

 

موضوع ديگري كه روند حركت غرب عليه ايران را موانعي عبورناپذير مواجه ساخته، مسئله تاثير تهديدها- در شوراي امنيت و خارج از آن- بر روي ايران است. زماني شايد پيش فرض حاكم بر ذهن تمامي اعضاي گروه 6 اين بود كه فشارها بالاخره زماني جواب خواهد داد. امروز اما ديگر چنين قطعيتي وجود ندارد، برعكس تقريبا تمامي اعضاي گروه به اين يقين رسيده اند كه رفتار ايران تابع تهديد نيست و فشارها براي تغيير رفتار ايران جواب نخواهد داد. اكنون اين فقط آمريكاست كه اصرار مي كند فشارها تا امروز هم به اندازه خودش جواب داده و از اين به بعد هم موثر خواهد بود به اين شرط كه شدت آن به اندازه كافي زياد شود. بقيه اما مي گويند: «بله، فشارها جواب داده اما ظاهرا در «جهت عكس»! آنها از آمريكا مي پرسند تا كجا بايد جلو رفت؟ ايران بالاخره كي تسليم مي شود؟ آمريكا هيچ جوابي به اين سؤال ها ندارد.

آنچه عملا اتفاق افتاده جز اين نبوده است كه غربي ها با آغاز روند تشديد فشار بر ايران چيزهاي زيادي را از دست داده اند بي آنكه چيز زيادي به دست آورده باشند. ايران در جواب قطعنامه هاي شل و ول شوراي امنيت اقداماتي كاملا قاطع و محكم انجام داده است. ايران اكنون بيش از هزار سانتريفيوژ در حال چرخش در نطنز دارد و علاوه بر اين دسترسي هاي آژانس به تأسيسات هسته اي خود را هم به حداقل مقدار ممكن كاهش داده است. در حالي كه چشم و گوش غرب در تأسيسات ما تقريبا به طور كامل مسدود شده، ما بسيار جلو رفته ايم. آژانس اكنون تاييد مي كند ايران وارد فاز صنعتي غني سازي اورانيوم شده است. علاوه بر اين ايران ديگر اصلاحيه سال 1995 بند 1.3 ترتيبات فرعي پادمان را اجرا نمي كند و اين يعني آژانس از اين پس ديگر هرگز (تا 180 روز قبل از راه اندازي) نخواهد دانست ايران چه تاسيساتي را و در كجا توسعه مي دهد. به اين ترتيب آنچه غربي ها جلو چشمشان مي بينند اين است كه ايران در حالي كه آنها خيال مي كردند دارند متوقفش مي كنند مرزهاي بزرگي را درنورديده و فرسنگ ها از نقطه اي كه بتوان دست آن را گرفت و بازگرداند فاصله گرفته است.

همين حقيقت است كه موجب شده اكنون برخي از اعضاي گروه ها از خود بپرسند آيا راهي كه مي رويم صحيح است؟ ايران دارد متوقف مي شود يا اينكه هر دو پاي خود را روي پدال گاز قرار داده و با سرعتي سرسام آور جلو مي رود؟ اعضاي گروه 6 از آمريكا مي پرسند آيا اين يك «اشتباه محاسبه» نبوده كه كسي تصور كند مي تواند رفتار ايران را با تهديد تغيير دهد؟ آيا نبايد راه ديگري در پيش گرفت؟ مجموعه اين تحولات سبب شده اين عقيده در ميان كشورهاي غربي به جد تقويت شود كه لااقل بايد به بن بست مذاكراتي با ايران پايان داد و گفت وگوهاي رسمي را كه تلاش مي كند نهايتا يك راه حل مرضي الطرفين پيدا كند، آغاز كرد. در اينجا هم مانع اصلي آن بود كه كشورهاي عضو گروه 6 هم در مواضع رسمي خود بر اين نكته پاي مي فشردند و هم در متن قطعنامه هاي شوراي امنيت آمده است كه تا ايران فعاليت هاي خود در زمينه غني سازي را به طور كامل به حال تعليق درنياورد، امكان از سرگيري مذاكرات وجود نخواهد داشت. خاوير سولانا مسئول هماهنگي در امور امنيتي و سياست خارجي اتحاديه اروپا چند ماه قبل سلسله گفت وگوهايي را به نمايندگي از تمامي اعضاي گروه 6 با ايران آغاز كرد. اين گفت وگوها اگرچه رسمي بود ولي غربي ها اصرار داشتند آن را مذاكره به معني واقعي كلمه نخوانند و تأكيد كنند اين صرفا گفت وگوهايي براي آغاز مذاكرات است. در مراحل قبلي محتواي اين گفت وگوها عمدتا اين بود كه غربي ها با علم به اينكه در شوراي امنيت نمي توانند از اين جلوتر بروند، مي خواستند اين ناتواني را به عنوان يك امتياز به تهران بفروشند؛ يعني ايده اي با اين مضمون پيشنهاد دادند كه ما مسير قطعنامه ها را در شوراي امنيت متوقف مي كنيم، شما هم غني سازي را به حال تعليق دربياوريد تا فضاي لازم براي آغاز مذاكرات مهيا شود. اين همان چيزي است كه طرح سوئيس ناميده شد و البته عينا در بند آخر قطعنامه 1737 هم آمده است. اما از آنجا كه تهران طبعا علاقه اي به خريد كالاهاي بنجل غربي ها ندارد، به اين ايده كاملا بي اعتنايي و تأكيد شد غربي ها بايد چشم هاي خود را بشويند و اساسا طور ديگري- متفاوت از آنچه قبلا بوده- به قضيه نگاه كنند يا به عبارت صريح تر دوره بازي با كلمات و پيچاندن بحث به اميد گيج شدن ايران ديگر گذشته است. كمي بعد، وقتي غربي ها ديدند عزم ايران براي تن ندادن به تعليق به هر قيمت جزم است سعي كردند صورت مسئله را اندكي تعديل كنند و با ارائه باز تعريف هايي از مفهوم تعليق، ايران را به پذيرش آن ترغيب كنند. آخرين نمونه از اين بازتعريف ها آن چيزي بود كه رسانه ها و خبرگزاري هاي غربي آن را Freez ناميدند. مقصود از اين اصطلاح هم اين بود كه ايران به تعداد فعلي ماشين هاي خود در نطنز بسنده كند و تعهد بدهد كه ماشين هاي بيشتري در نطنز نصب نخواهد كرد. به طور طبيعي ايران اين مفهوم از تعليق را نيز- كه البته ديگر ربطي به موضوع غني سازي و تزريق گاز نداشت- رد كرده است. مطابق آخرين گزارش ها از گفت وگوهاي اخير در وين، غربي ها با مشاهده مقاومت چاره ناپذير ايران باز هم موضع خود را تعديل كرده و به راه حل هاي ملايم تري روي آورده اند. اكنون تحت تأثير مقاومت استوار ايران در ماه هاي گذشته طليعه برخي دستاورهاي بزرگ در پرونده هسته اي آشكار شده و غرب خود را آماده يك چرخش استراتژيك در مقابل ايران ساخته است. اين دستاورد مسلما محصول هيچ چيزي نيست الا پايداري كه ايران بر مواضع خود ورزيد و هوشمندي و تسلطي كه در دفاع از آنها از خود نشان داد. دوران تهديد به پايان رسيده است.

سرمقاله روزنامه کیهان در روز چهارشنبه سی ام خرداد ۱۳۸۶

چگونه ایران امریکا را در وین به شکست کشاند؟

بازنگری NPT و رویارویی دوباره ایران و امریکا

گزارش اختصاصی از وین

 

 

مقاومت ایران در مقابل رفتار غیرقانونی و خلاف عرف امریکا در اولین کمیته مقدماتی اجلاس بازنگری NPT در سال 2010، نشست اعضای این کمیته در وین را به آستانه تعطیلی کشانده است.

گزارش اختصاصی کیهان از وین حاکی از آن است که تلاش امریکا برای ارائه و به کرسی نشاندن یک دستور کار یک جانبه برای کمیته مقدماتی سال 2007، از جانب ایران که عقیده دارد در تدوین این دستور کار باید به عرف جاری در آژانس پای بند ماند، با مانع جدی رو به رو شده و به دلیل عدم توافق اعضا درباره دستور کار این نشست، احتمال تعطیلی یا بی نتیجه ماندن  آن تا حد زیادی قوت یافته است.  

 

 

کمیته مقدماتی سال 2007 یکی از 3 کمیته ای است که باید تا سال 2010 تشکیل شود و به تدوین دستور کاری برای هشتمین اجلاس بازنگری NPT در آن سال بپردازد. دو کمیته دیگر به ترتیب در سال های 2008 و 2009 برگزار خواهد شد. اجلاس بازنگری NPT که هر 5 سال یک بار با حضور تمام اعضای معاهده برگزار می شود وظیفه دارد به بررسی نقاط ضعف و قوت معاهده در دستیابی به اهداف خود بپردازد و پیشنهاد هایی را برای اصلاح معاهده به نحوی که در دستیابی به اهداف خود موفق تر باشد تدوین نماید. اگر اکثریت اعضا این پیشنهاد ها را تصویب کنند معاهده مطابق با آنها اصلاح و تکمیل خواهد شد. در اجلاس بازنگری سال 2005، که آن هم به دلیل یکجانبه گرایی امریکا شکست خورد، تصمیم گرفته شد که تا اجلاس بعدی، یک کمیته مقدماتی، 3 بار و در 3 سال متوالی که از امسال آغاز می شود، تشکیل جلسه بدهد و دستور کار اجلاس سال 2010 را تدوین کند. آنچه از روز ... گذشته در وین آغاز شده و هنوز ادامه دارد نخستین جلسه این کمیته است. جلسه ای که مثل هر نشست بین المللی دیگر در این روزها، به صحنه رویارویی ایران و امریکا تبدیل شده است.

 

دستور کاری برای هیچ

مشکل فعلی در وین از آنجا آغاز شده است که کمیته مقدماتی سال 2007 قبل از اینکه به بحث درباره تدوین دستور کار اجلاس بازنگری بپردازد، باید درباره دستور کار خود میان اعضا توافق کند، اما این امر به دلیل رفتار خلاف عرف امریکا و مقاومت ایران در مقابل آن تقریبا به بن بست برخورده است. موضوع بنا بر اطلاعاتی که کیهان از منابع خود در وین به دست آورده از این قرار است که پیش از این و در سال های 2002 و 2003 هنگام تشکیل جلسه کمیته مقدماتی برای اجلاس بازنگری سال 2005، متنی با اجماع همه اعضا به عنوان دستور کار کمیته مورد توافق قرار گرفته است اما امریکا به جای اینکه همان متن را –که مورد اجماع بوده و رویه آژانس هم این است که دستور کار کمیته باید مورد توافق  همه باشد- به عنوان دستور کار کمیته فعلی بپذیرد، به رییس ژاپنی شورای حکام فشار آورده و با افزودن یک جمله آن را به متنی جدید تبدیل کرده است. این دستکاری غیر قانونی در متن پایه، اکنون اعتراض ایران را برانگیخته و ایران استدلال می کند متنی که ارائه شده با متن مورد اجماع قبلی متفاوت است و دیگر مورد اجماع نیست. در واقع از دید ایران متن فعلی متن جدیدی است که باید آن را متن پیشنهادی امریکا خواند و اگر امریکا بر این متن اصرار بورزد و حاضر به بازگشت به متن مورد توافق قبلی نباشد، آن وقت ایران هم متن اختصاصی خود را پیشنهاد خواهد داد. از این رو، با مقاومت ایران در مقابل متن تحمیلی امریکا، دورنمای اجماع و توافق بر سر دستور کار مقدماتی چندان روشن به نظر نمی رسد و این امکان وجود دارد که در صورت پافشاری طرفین بر موضع خود کمیته مقدماتی در تصویب دستور کار خود ناکام بماند و تعطیل شود.

 

متن تحمیلی امریکا چیست؟

امریکا درمتن دستکاری شده ای که اکنون توسط رییس شورای حکام به کمیته مقدماتی سال 2007 پیشنهاد کرده جمله ای با این مضمون آورده است که «مجددا بر پای بندی کامل اعضا به معاهده تاکید می شود». اعتراض ایران از اینجا ناشی می شود که در جمله امریکایی ها بر کلمه «معاهده» تاکید شده نه بر اصطلاح «کلیه مواد معاهده». از دید ایران این نحوه نگارش به این معناست که امریکایی ها می خواهند خروج از NPT را –که اکنون «هر گاه مصالح عالیه کشور ها ایجاب کند» طبق ماده 10 معاهده امکانپذیر است- دشوار کند، در حالی که اگر بر روی «همه مواد معاهده» تاکید می شد آنگاه اعضا می توانستند امریکا را به این دلیل که به مواد 4 و 6 معاهده -که به موضوعاتی چون خلع سلاح قدرت های بزرگ و همکاری صلح آمیز میان اعضای آژانس می پردازد- مورد بازخواست جدی تری قرار دهند. این دو ماده موادی هستند که جامعه بین المللی بالاتفاق عقیده دارد امریکا نسبت به آنها دچار عدم پای بندی است. امریکا با این جمله در پی آن است که بر ماده 2 یعنی موضوع عدم اشاعه تاکید کند و به طور ضمنی ایران را به عدم پای بندی به تعهداتش در قبال این بخش از NPT متهم نماید. دیپلمات های ایرانی در وین اکنون به طور کامل آمادگی دارند که در مقابل متن پیشنهادی امریکا متنی دیگر ارائه کرده و در آن بر لزوم پای بندی کامل به آن بخش از معاهده که بر خلع سلاح قدرت های بزرگ می پردازد، تاکید کنند. اگر چنین اتفاقی بیفتد –که منابع کیهان در وین می گویند در صورت عدم پذیرش بازگشت به متن مورد اجماع قبلی و پافشاری امریکا بر متن خود خواهد افتاد- آنگاه به احتمال زیاد دستور کار کمیته مصوب نخواهد شد و کمیته از ادامه کار باز خواهد ماند. اگر چنین اتفاق نظری حاصل نشود آن وقت نشست کمیته مقدماتی می تواند ادامه پیدا کند اما نهایتا رییس کمیته قادر نخواهد بود یک گزارش نهایی به عنوان جمع بندی کار کمیته که حاوی پیشنهادهایی برای اجلاس بازنگری 2010 باشد، صادر کند. دیپلمات ها می گویند با اوضاع فعلی نمایندگان کشور ها در وین فقط می توانند برای هم سخنرانی کنند نه بیشتر.

 

ایران در آستانه پیروزی

نشست کمیته مقدماتی اجلاس بازنگری NPT روز دوشنبه گذشته آغاز و به دلیل مخالفت ایران با دستور کاری که در واقع ساخته و پرداخته امریکا ود روز چهارشنبه تعلیق شد. این کمیته به دلیل اعلام نیاز اعضا به رایزنی های بیشتر تا صبح دوشنبه آینده جلسه رسمی نخواهد داشت. با این وجود، در این مدت تحولاتی رخ داده که توجه به آنها اهمیت فراوان دارد. بنا بر گزارش های دریافتی کیهان از وین پس از طرح استدلال های ایران در اجلاس، بالاخره رییس ژاپنی کمیته روز پنج شنبه در نطق شفاهی خود اذعان کرد مقصودش از اصطلاح «معاهده» در متن ارائه شده همان «تمام مواد معاهده» است. با وجود اینکه این اعتراف شفاهی تاییدی بر موضع ایران بود، ایران خواستار آن شد که موضع شفاهی رییس درون متن مبنا گنجانده شود. این متن در حالی که هنوز مطابق میل ایران اصلاح نشده بود روز جمعه به رای گذاشته شد و به دلیل مواجه شدن با 3 رای مخالف ایران، ونزوئلا و سوریه از دستور خارج شد. پس از آن، ایران خود متنی را پیشنهاد داد و در آن عبارت «تمام مواد معاهده« را گنجاند. متن پیشنهادی ایران با مخالفت اتحادیه اروپا و کانادا مواجه شد و در واقع جامعه بین المللی فهمید چه کسانی با پای بندی به «تمام مواد معاهده» مخالفند. آخرین تحول رخ داده این است که افریقای جنوبی تلاش کرده با ارائه یک طرح جدید میانه کار را بگیر و غائله را جمع کند. پیشنهاد افریقای جنوبی این است که متن پیشنهادی رییس به عنوان دستور کار کمیته تصویب شود و در عوض کمیته در یک مصوبه مستقل تاکید کند مقصودش از «پای بندی به معاهده» در این متن، «پای بندی به تمام مواد معاهده» است. دیپلمات ها در وین می گویند اگر این متن روز دوشنبه تصویب شود ایران به لحاظ حقوقی به تمام آنچه می خواسته دست پیدا کرده است اگر چه ایران به این مقدار هم قانع نیست.   

    

تعداد ماشین ها در نطنز

مسئله تعداد سانتریفیوژها

 

در نطنز چه خبر است؟

 

آیا ایران در نطنز همان تعداد ماشین نصب کرده که ادعا می کند؟ از وقتی رییس جمهور در روز 20 فروردین خبر ورود ایران به فاز تولید صنعتی سوخت هسته ای را اعلام کرد، این شاید اصلی ترین سوژه رسانه ها و افرادی بوده که می خواستند هر طور شده زیر بار این حقیقت نروند. این رسانه ها طوری وانمود می کردند که گویی ایران ادعا کرده در روز 20 فروردین نصب 3000 ماشین تمام شده و بعد که معلوم شد چنین چیزی حقیقت ندارد، با ذوق و شوق ایران را به لاف زنی متهم کردند.

 

 

آنچه تا امروز به طور غیر رسمی اعلام شده این است که ایران مشغول نصب 3000 ماشین سانتریفیوژ نوع اول در نطنز است. اما نه رییس جمهور و نه رییس سازمان انرژی اتمی هیچکدام در سخنرانی خود در نطنز به تعداد ماشین های نصب شده اشاره نکردند، و این از دید برخی ناظران به این معنا پنداشته شد که ایران نمی خواهد وارد بحث از تعداد سانتریفوژها شود. عدد 3000 تا امروز فقط یک بار به صورت رسمی مطرح شده است. و آن هم مربوط به وقتی است که علی لاریجانی در گفت وگوی اختصاصی با کیهان پس از تصویب قطعنامه 1737 اعلام کرد پاسخ ایران به این قطعنامه آغاز نصب 3000 ماشین در نطنز خواهد بود. پس از آن دیگر کسی از تعداد ماشین ها حرفی نزده و همه تاکید ها بر این بوده که ایران وارد مرحله صنعتی در غنی سازی اورانیوم شده و همانطور که محمد سعیدی زمانی به تلویزیون جام جم گفت ورود به این مرحله هیچ ربطی به نصب یک تعداد معین از ماشین ها ندارد.

با این حال، حقیقت این است که 3000 ماشین در مهندسی هسته ای یک عدد معنادار است  و ایران به این نکته توجه دارد. اکنون مطابق نامه محرمانه ای که «اولی هاینونن» معاون البرادعی در امور پادمان ها خطاب به اعضای شورای حکام نوشته و روزنامه واشینگتن پست هفته گذشته ادعا کرد نسخه ای از آن را در اختیار دارد، آژانس تایید می کند که ایران حدود 1320 ماشین در نطنز نصب کرده و فرایند نصب ماشین های جدید همچنان ادامه دارد. با این وجود، هنوز این ابهام وجود دارد که پس بالاخره تکلیف 3000 ماشین چه می شود؟ آنچه مهم است این است که ایران به عدد 3000 به عنوان یک نقطه عطف در برنامه غنی سازی خود نگاه می کند و به زودی تا قبل از پایان مهلت 60 روزه قطعنامه 1747 به آن دست خواهد یافت. مسئله فقط زمان بندی است.  

تاثیر خبر 3000 سانتریفیوژ

چرخش دیپلماتیک

 

درباره تاثیر یک خبر

 

تاثیر دیپلماتیک اعلام خبر ورود ایران به فاز تولید صنعتی سوخت هسته ای خیلی زود خود را نشان داد. این البته از قبل پیش بینی هم می شد که اعلام چنین خبری بسیاری از معادلات دیپلماتیک و مذاکراتی را دگرگون کند، ولی سرعت این دگرگونی تا حدودی غیر منتظره بود.

 

 

نصب و تست موفق 3000 ماشین سانتریفیوژ در نطنز، قبل از هر چیز موضع آن دسته از غربی ها را که همواره معتقد بوده اند هزینه زندگی با یک ایران هسته ای کمتر از هزینه تلاش برای جلوگیری از تبدیل ایران به یک قدرت هسته ای است، تقویت کرد. اکنون این گروه در مقابل امریکا، انگلیس و صهیونیست ها استدلال می کنند که ایران به سرعت در حال پیمودن مسیر مورد نظر خویش است و غرب اگر بخواهد همچنان خود را از موهبت گفت وگو با ایران محروم کند تنها بازنده این معرکه خواهد بود.

این پیام را عقلای اهل سیاست در اروپا و امریکا ظاهرا دریافته اند. خبرهای موثقی هست که سولانا به نمایندگی از گروه 6 چند بار طی روزهای گذشته با مسئولان ایرانی تماس گرفته و علاقه خود به آغاز مذاکرات را ابراز کرده است. جالب اینکه در این تماس ها چندان تاکیدی بر تعلیق غنی سازی به عنوان پیش شرط مذاکرات وجود نداشته است. این یعنی طرف غربی به طور تلویحی پذیرفته که پیش شرط تعلیق تحقق نیافتنی است و اصرار بر آن تنها زمان مذاکره با ایران را -که برای غرب در وضع فعلی اهمیت حیاتی دارد- به تعویق می اندازد.

با این حال مقام های ایرانی رغبت چندانی به پذیرش این پیشنهاد از خود نشان نداده اند. در ایران عقیده غالب این است که صداقتی در این پیشنهاد ها وجود ندارد و غرب هنوز خود را برای یک مذاکره جدی و سازنده با ایران آماده نکرده است. ایران باید نشانه های روشن در دست داشته باشد که این مذاکرات در فضایی متفاوت با قبل و در حالی آغاز خواهد شد که غربی ها پیام پیشرفت های اخیر ایران را تمام و کمال دریافته اند. تا زمانی که چنین نشانه هایی آشکار نشود، به هر پیشنهاد جدید مذاکره –که روزانه و به وفور از طرق مختلف به تهران ارسال می شود- به دیده تردید باید نگریست. خصوصا این احتمال وجود دارد که کاسه ای زیر نیم کاسه باشد و مثلا غربی ها بخواهند با ترتیب دادن یک مذاکره صوری با ایران و اعلام شکست زود هنگام آن رضایت برخی طرف ها مانند روسیه و چین را برای تدوین پیش نویس قطعنامه چهارم علیه ایران جلب کنند.

مذاکرات دیر یا زود آغاز خواهد شد. مهم این است که ماهیت پروسه تغییر کرده باشد و بدانیم غرب به مذاکره به عنوان مکانیسمی برای رسیدن به توافق نگاه می کند نه ابزاری برای متوقف کردن ایران. ایران طرف مذاکره است نه موضوع مذاکره.

گفت و گو با فارس درباره خبر خوش هسته ای

عبور از نقطه غیر قابل بازگشت

 

گفت و گویی با خبرگزاری فارس

 

این گفت و گو را بعد از ظهر دوشنبه و در آستانه اعلام خبر خوش هسته ای توسط رییس جمهور، با خبرگزاری فارس انجام داده ام.

 

خبرگزاري فارس: يك كارشناس مسائل سياسي اعلام خبر راه‌اندازي تاسيسات صنعتي غني سازي اورانيوم در نطنز را به اين معنا دانست كه ايران از نقطه غيرقابل بازگشت هسته‌اي عبور كرده و هدف گذاري برنامه هسته‌اي ايران فارغ از محدوديت‌هاي تكنولوژيك انجام خواهد شد.

مهدي محمدي در گفت‌وگو با خبرنگار سياست خارجي خبرگزاري فارس درخصوص خبر خوش هسته‌اي، اظهار كرد: بنابر اخبار غير رسمي كه تا الان منتشر شده و البته منابع مطمئني آن را تاييد كرد‌ه‌اند، خبري كه امروز آقاي رئيس جمهور در نطنز اعلام خواهد كرد مربوط به بهره‌برداري از تاسيسات صنعتي غني سازي اورانيوم در نطنز است.

اين كارشناس مسائل سياسي در ادامه خاطرنشان كرد: به لحاظ استراتژيكي اعلام خبر راه‌اندازي تاسيسات صنعتي غني سازي اورانيوم در نطنز به اين معناست كه ايران از نقطه غيرقابل بازگشت هسته‌اي عبور كرده و از اين به بعد پارامتر توانايي فني در تصميم‌گيري‌هاي هسته‌اي ايران ديگر نقش چنداني نخواهد داشت و هدف گذاري برنامه هسته‌اي ايران فارغ از محدوديت‌هاي تكنولوژيك انجام خواهد شد.

 

 

محمدي گفت: اين به آن معناست كه ايران از اين به بعد هر هدفي براي برنامه هسته‌اي خودش انتخاب كند، توانايي فني رسيدن به آن هدف را خواهد داشت.

اين كارشناس مسائل سياسي اضافه كرد: تا آن جا كه به دانش مهندسي هسته‌اي مربوط مي‌شود، ايران امروز به طور كامل همه شرايط يك كشور دارنده فناوري غني‌سازي را احراز كرده و از اين به بعد در معادلات امنيتي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي با آن به عنوان يك كشور هسته‌اي معامله خواهد شد.

وي اظهار داشت: در واقع ايران امروز در موقعيتي قرار گرفته كه بدون اين كه محدوديت‌هاي ناشي از يك برنامه غيرصلح آميز هسته‌اي بر آن تحميل شده باشد، از تمامي مزايا و مواهب چنين برنامه‌اي خصوصاً در ابعاد امنيتي و ايجاد بازدارندگي بهره‌مند است.

محمدي خاطرنشان كرد: راه‌اندازي اين تاسيسات در نطنز همچنين علامتي است مبني بر اين كه ايران صرف نظر از بحران‌سازي‌هاي برخي بلوك‌هاي قدرت با سرعت و بدون اتلاف وقت به پيشبرد برنامه هسته‌اي خود مشغول است و اين كشورهاي غربي هستند كه به دليل محروم كردن خودشان از امكان گفت‌وگو با ايران روز به روز در موقعيت ضعيف‌تري نسبت به ايران قرار مي‌گيرند.

وي ادامه داد: تجربه مذاكرات هسته‌اي چهار ساله به ما نشان داده كه يك نسبت مستقيم و معنادار بين پيشرفت فني كار ايران و افزايش توان چانه‌زني آن پاي ميز مذاكره وجود دارد. به اين معنا كه هر چه كار فني ايران پيشرفت بيشتري پيدا كند ما از موضع مقتدرانه‌تري مي‌توانيم با طرف‌هاي مذاكراتي خودمان وارد گفت‌وگو شويم.

اين كارشناس مسائل سياسي يادآور شد: شايد به همين دليل بوده كه طرف‌هاي مذاكراتي ما تا امروز همواره پيش شرط خودشان براي آغاز گفت‌وگو با ايران را توقف غني‌سازي اورانيوم اعلام كردند.

وي با بيان اين كه مي‌توان فهميد كه از ديد آنها اولويت اصلي در مقابل ايران، توقف پيشرفت فني است، گفت: اگر بخواهيم ارزيابي كلي از راهبردي كه ايران از اين به بعد در پيش خواهد گرفت داشته باشيم، مي‌توان گفت كه جمهوري اسلامي ايران دو كار انجام مي‌دهد، اول اين كه با تمام توان برنامه خود را به لحاظ فني جلو مي‌برد و دوم به موازات ادامه پيدا كردن مسير غيرقانوني شوراي امنيت از جانب كشورهاي غربي و به عنوان پاسخي به اقدامات غيرقانوني آنها به طور مرحله‌اي دسترسي‌هاي آژانس بين‌المللي انرژي اتمي به تاسيسات هسته‌اي خودش را محدود خواهد كرد.

محمدي اضافه كرد: ايران در پاسخ به ارجاع پرونده‌اش به شوراي امنيت اجراي پروتكل الحاقي را متوقف كرد و سپس در پاسخ به قطعنامه 1737 شوراي امنيت اعلام كرد كه نصب 3 هزار ماشين سانتريفيوژ را در نطنز آغاز مي‌كند، بعد از آن پس از تصويب قطعنامه 1747 ايران اعلام كرد موافقتنامه مربوط به ترتيبات فرعي را ديگر اجرا نخواهد كرد و اكنون كه حدود 15 روز از مهلت 60 روزه قطعنامه 1747 به ايران گذشته، ايران تكميل نصب 3 هزار ماشين را در نطنز اعلام مي‌كند.

وي افزود: اين فرآيند به اين معناست كه ايران تصميم گرفته مشت خودش را در مقابل غرب بسته نگهدارد و غربي‌ها از اين به بعد در صورتي كه تصميم داشته باشند مسير شوراي امنيت را ادامه دهند بايد هر لحظه منتظر شنيدن يك خبر غافلگير كننده و شوك آور از جانب برنامه هسته‌اي ايران باشند.

اين كارشناس با يادآوري اين مطلب كه اين برنامه هنوز در مجراي قانوني جريان دارد، تصريح كرد: اما اگر رفتارهاي غيرقانوني غرب ادامه يابد همان طور كه مقام معظم رهبري در سخنراني آغاز سال در مشهد فرمودند احتمال اين كه ايران هم از پايبندي خودش به اين قوانين بي خاصيت صرفنظر كند، وجود دارد.

به عقيده وي بازنده نهايي اين مسير كه در آن پيشرفت ايران روز به روز تسريع خواهد شد و اطلاع غرب از جزييات اين پيشرفت روز به روز كم خواهد شد، خود گروه 1+5 است كه خودش را از يك معامله استراتژيك بر مبناي فرمول برد - برد با ايران محروم كرد.

محمدي با بيان اين كه اگرچه علائمي وجود دارد كه مي‌توانيم منتظر باشيم كه با اعلام خبر اخير مذاكرات واقعي ايران و گروه 1+5 آغاز شود، اظهار داشت: به نظر مي‌رسد از اين به بعد مذاكرات ما با غرب جدي خواهد شد و مي‌توان انتظار دريافت امتيازهاي چشم‌گيري از آنها داشت.

وي با تاكيد بر اين كه همه چيز به غرب بستگي دارد، گفت: ايران آماده همكاري است به شرط اين كه از حقوق خود محروم نشود و در صورتي كه نقض قوانين بين‌المللي از جانب غرب ادامه يابد ايران آماده به هم ريختن ميز بازي است و ثابت كرده كه توان اين كار را دارد.


متن خبر فارس را در اینجا بخوانید.


راه اندازی تاسیسات نیمه صنعتی در نطنز

خبر خوش هسته ای چیست

 

امروز بعد از ظهر رییس جمور در نطنز خبر نصب، راه اندازی و تست 3000 ماشین سانتریفیوژ نوع p1 را اعلام حواهد کرد. رییس جمهور بعلاوه خواهد گفت به این ماشین ها گاز UF6 تزریق شده و غنی سازی اورانیوم با درجه ای کمتر از 10 درصد –مناسب برای تهیه سوخت راکتورهای قدرت آب سبک- با موفقیت انجام شده است. گازی که ظرف حدود 2 هفته اخیر به ماشین ها در نطنز تزریق شده به طور کامل در UCF اصفهان تولید شده و ایران برای این تست حتی یک گرم گاز وارداتی استفاده نکرده است.

 

 

3000 ماشین در تاسیسات زیرزمینی نطنز (undergroundig facility) نصب شده است و این یعنی ایران کار در تاسیسات روزمینی خود در نطنز را که که در ابعاد آزمایشگاهی (Lab scale) انجام می شد به پایان رسانده و اکنون وارد مرحله صنعتی نصب تعداد زیادی از ماشین ها در زیر زمین شده است. اینکه ایران توانسته است با موفقیت این ماشین ها را نصب و تست کند علامتی از این هم هست که متخصصان ایرانی در طراحی سالن های آبشار کاملا ماهر شده اند و از این پس می توانند آبشار های بزرگتری هم بسازند.

به لحاظ فنی این آخرین مرحله تسلط یک کشور بر فناوری غنی سازی اورانیوم است. از این به بعد، ایران برای تکمیل ظرفیت نطنز و رساندن تعداد ماشین ها در آن به 54000 عدد فقط باید آبشارهای فعلی خود را «تکرار» (Re production) کند و هیچ دشواری فنی دیگری وجود نخواهد داشت.

الباقی را بعد می گویم. اتفاق مهمی رخ داده است...

درباره قطعنامه 1747

راز 1747

 

غربی‌ها‌ برای تصویب قطعنامه 17۳۷، 4 ماه وقت صرف كردند اما 17۴۷ ظرف كمتر از چهار هفته تدوین و تصویب شد. آیا این عجیب نیست؟ آنچه پیش بینی می‌شد این بود كه به موازات تند و تیز شدن محتوا و لحن قطعنامه‌ها‌، اعضای گروه 6 به زمان بیشتری برای چانه زنی و توافق بر سر آن نیاز داشته باشند، اما 17۴۷ با وجود آنكه ظاهرا به نسبت 17۳۷حاوی تحریم‌ها‌ی شدید تری است، در مدت زمانی بسیار كوتاه تصویب شد. برای این پدیده باید توضیحی یافت و من گمان می‌كنم توضیحات روشنی وجود دارد.

17۴۷ از حیث محتوا یك قطعنامه جدید نیست، همان 17۳۷است كه چند جمله خنثی و بی خاصیت بر آن افزوده اند و همین یكی از مهم ترین علل تصویب سریع آن است؛ در واقع غربی‌ها‌ برای تصویب 17۴۷ چندان نیازی نداشتند كه بر سر موضوع جدیدی توافق كنند. مقایسه ای مختصر میان دو قطعنامه این موضوع را كاملا روشن می‌كند. پاراگراف 7 از 17۳۷صادرات فناوری، مواد و كالاهای مرتبط با برنامه‌ها‌ی غنی سازی، آب سنگین و موشك توسط ایران را ممنوع می‌كرد، 17۴۷ این ممنوعیت را به سلاح‌ها‌ی متعارف هم تسری داده است. امریكایی‌ها‌ به دنبال آن بودند كه در 17۴۷ صادرات تعداد زیادی از سلاح‌ها‌ی متعارف به ایران را ممنوع كنند (لیستی از این سلاح‌ها‌ در پاراگراف 6 قطعنامه 17۴۷ آمده است). این اقدام ضربه بزرگی به تولید كنندگان تسلیحات در روسیه و چین وارد می‌كرد چرا كه ایران یكی از عمده ترین مشتریان آنهاست. با مقاومت این دو كشور كلمه«ممنوعیت» در این پاراگراف جای خود را به «مراقبت جدی» -بخوانید «هیچ»- داد و به این ترتیب تنها پاراگرافی كه می‌توانست اندك خاصیتی به 17۴۷ بدهد، از حیزانتفاع ساقط شد. پاراگراف 7 این قطعنامه نیز از كشور‌ها‌ و موسسات مالی بین المللی می‌خواهد از اعطای وام و كمك‌ها‌ی مالی جدید به ایران خودداری كنند. به جز این موارد، تنها نكته جدید در 17۴۷ این است كه با ارائه یك فهرست، تعداد بیشتری از نهاد‌ها‌ی حقوقی و افراد حقیقی ایرانی را مشمول محدودیت‌ها‌ی مربوط به مسافرت یا معاملات اقتصادی ساخته است. در قطعنامه 17۳۷ نام 21 شخص حقیقی و ۱۰ نهاد دولتی ایران ذكر شده و از كشورها خواسته شده بود به این دلیل كه این نهاد‌ها‌ مظنون به پیگیری برنامه‌ها‌ی مرتبط با سلاح‌ها‌ی كشتار جمعی هستند، دارایی‌ها‌ی آنها را مسدود و از انجام معامله جدید با آنها خودداری كنند. اكنون در 17۴۷، نام 13 سازمان و 15 فرد دیگر به این فهرست اضافه شده است. نكته جالب این است كه هم 17۳۷و هم در این قطعنامه، ممنوعیتی برای مسافرت مقام‌ها‌ی ایرانی در نظر گرفته نشده و فقط از كشور‌ها‌ خواسته می‌شود كه -مثل مورد مربوط به فروش سلاح به ایران در 17۴۷ - تنها«مراقب» سفر این افراد به كشور خود باشند و ورود آنها را به كشور خود، به كمیته تحریم‌ها‌ اطلاع بدهند. امریكایی‌ها‌ ماه‌ها‌ تلاش كردند این مراقبت را به ممنوعیت تبدیل كنند اما مقاومت روسیه و چین آنها را در این مورد هم ناكام گذاشت.

خلاصه اینكه 17۴۷، قطعنامه خوشمزه ای است. وقتی قطعنامه را می‌خوانید ناخودآگاه این احساس به آدمی دست می‌دهد كه نویسندگان آن قصد داشته اند خواننده را دست بیندازند؛ همه چیز گفته اند و هیچ چیز نگفته اند طوری كه اصلا معلوم نیست این تحریم‌ها‌ كه می‌گویند این قطعنامه علیه ایران اعمال كرده چیست و كجاست.

 

 

سوال این است كه گروه 6 چرا تن به صدور چنین قطعنامه ای داد و هدف آن چه بود؟ ابتدا توجه كنیم آنچه باعث می‌شود قطعنامه‌ها‌ی شورای امنیت علیه ایران به هیئتی چنین كاریكاتوری درآید این است كه امریكایی‌ها‌ همچنان در حال فدا كردن «محتوای قطعنامه‌ها‌» پیش پای «حفظ اجماع در گروه 6» هستند. هر بار كه قرار است پیش نویس قطعنامه ای علیه ایران آماده شود، امریكایی‌ها‌ می‌گردند ببینند بر سر چه مواردی با هیچ كدام از اعضای گروه 6 اختلاف ندارند و همانها را در قطعنامه می‌آورند تا اجماع حفظ شود و اوقات كسی تلخ نشود، و دقیقا همین عامل است كه قطعنامه‌ها‌ی شورای امنیت علیه ایران را از خاصیت می‌اندازد چون آن مواردی كه گنجاندن آنها در قطعنامه به هیچ كس برنخورد و خلاف منافع هیچ كدام از اعضای گروه 6 نباشد، لزوما چیز بی خاصیت و بی اهمیتی خواهد بود.

برخلاف آنچه از ظاهر قضیه پیداست امریكا در گروه 6 همچنان تنهاست اما سعی می‌كند این تنهایی را پنهان نگهدارد و به همین دلیل از درگیری با دیگر اعضای گروه 6 به شدت پرهیز می‌كند. روسیه و چین همه تغیرات مورد نظر خود را در قطعنامه اعمال كردند و به همین دلیل دیگر دلیلی نداشت كه با آن مخالفت كنند. امریكا هم همه تغییرات مورد نظر آنها را پذیرفت صرفا به این دلیل كه نمی‏خواست اجماع بشكند و در مقابل ایران تنها بماند ولو اینكه می‌دانست اعمال این تغییرات قطعنامه را به شیری بی یال و دم و اشكم تبدیل خواهد كرد كه بیشتر مایه تفریح ایران خواهد بود تا اینكه آن را بترساند یا در اراده اش تاثیری بگذارد. همه سهم روس‌ها‌ و چینی‌ها‌ از قطعنامه‌ها‌یی كه علیه ایران تصویب می‌شود فقط یك امضاست. آنها تا امروز برای جلوگیری از ظهور یك ایران هسته ای یك دلار هم هزینه نكرده اند و تا وقتی قرار باشد امریكا به تنهایی هزینه‌ها‌ی این پروسه را بپردازند طبعا مشكلی ندارند كه با آن همراهی كنند.

قطعنامه ۱۷۴۷ نشان می‌دهد غربی‌ها‌ نمی‏خواهند از طریق محتوای قطعنامه‌ها‌ در مقابل ایران به نتیجه برسند. مذاكرات 4 هفته ای درباره این قطعنامه -كه امریكایی‌ها‌ طی آن با پذیرش همه درخواست‌ها‌ی روسیه و چین سر و ته قصه را خیلی زود هم آورند- به وضوح نشان می‌دهد برای امریكا نفس صدور قطعنامه مهم تر از محتوای آن است و به همین دلیل است كه امریكایی چندان علاقه ای به چانه زنی بر سر محتوای قطعنامه از خود نشان ندادند. این درست كه امریكایی‌ها‌ همه زورشان را برای صدور قطعنامه‌ها‌یی هر چه موثرتر علیه ایران می‌زنند اما روشن است كه آنها امید چندانی به موفقیت این روند ندارند (به همین دلیل است كه اقدامات خارج از شورای امنیت را در قیاس با آنچه درون شورا در حال انجام است، جدی ترگرفته اند) و به بیشتر به تاثیری دل بسته اند كه نفس صدور یك قطعنامه جدید می‌تواند بر فضای موجود بگذارد و این یعنی گذر از دیپلماسی و ورود به فاز عملیات روانی.

در واقع همه امید امریكا این است كه مردم ایران -به تحریك برخی شبه تحلیلگران- تصور كنند اوضاع روز به روز در حال خراب تر شدن است و مسئول این وضعیت هم دولتی است كه نمی‏تواند اوضاع را به خوبی تدبیر كند. البته لازمه اینكه مردم ایران چنین تحلیلی را بپذیرند این است كه با دقت مانع از این شوند كه كسی در ایران متن قطعنامه را بخواند و به مردم توضیح بدهد كه امریكا در واقع چند نهاد ومقام ایرانی را تحریم كرده و ادعا می‌كند «ایران» را تحریم كرده است! مردم ایران باید قبل از آنكه فرصت فكر كردن پیدا كنند به اندازه كافی ترسانده شوند و واقعیات مربوط به برتری مطلق منطقه ای ایران هم هر چه بیشتر از چشم آنها پنهان بماند.

غربی‌ها‌ -خصوصا امریكا- احساس می‌كنند به افزایش پی در پی و سریع قطعنامه‌ها‌ علیه ایران احتیاج دارند ولو این قطعنامه‌ها‌ كاملا خالی از محتوا باشد. شاید یكی دیگر از علل سرعت یافتن روند تصویب 17۴۷ این بود كه پس از صدور 17۳۷امریكایی‌ها‌ پالس‌ها‌یی از داخل ایران دریافت كردند كه آنها را به این نتیجه رساند كه درون افزایش فشار‌ها‌ در داخل سیستم حكومتی ایران اختلاف‌ها‌یی ایجاد كرده و تداوم این روند می‌تواند به شكل گیری یك بحران داخلی در ایران بینجامد. این در واقع با استراتژی اصلی امریكا در مقابل ایران هم جور در می‌آمد، استراتژی كه می‌گوید نهایتا ایران را فقط از داخل و از راه ایجاد شكاف میان مسئولان حكومتی و بی اعتماد كردن مردم به مسئولان می‌توان مهار كرد.

امریكایی‌ها‌ به این امید بسته اند كه صدور سریع دومین قطعنامه تحریم علیه ایران مردم ایران را قانع كند كه گروه 6 علیه ایران متحد است و مقاومت و ایستادگی فقط به افزایش فشار‌ها‌ خواهد انجامید. غربی‌ها‌ فهمیده اند فقط اجماع داخلی در ایران است كه می‌تواند قطار قطعنامه را متوقف كند و درست همین نقطه را هم هدف گرفته اند. 17۴۷، برای هیچ هدف دیگری به جز عملیات روانی، تحت تاثیر قرار دادن اذهان ایرانی و مشوش ساختن فضای تصمیم گیری و رسانه ای در این باره نمی‏تواند صادر شده باشد. این تمام ظرفیت 17۴۷ است.

 

سرمقاله روزنامه کیهان، 16 فروردین 1386

 

ایران متوقف نخواهد شد

اختصاصی-عقل سرخ

 

ایران متوقف نخواهد شد

تحلیل روزنامه صهیونیستس هاآرتص از بی اثر بودن قطعنامه های تحریم علیه ایران

 

ها آرتص یکی از مهم ترین روزنامه هی صهیونیستی است. نوشته های این روزنامه عمدتا از آن جهت اهمیت دارد که بیانگر «موضع حقیقی» دولت اسراییل است. در واقع، هاآرتص به نوعی ارگان جریان رسمی در اسراییل است و مواضع آن همان چیز هایی است که مقام های رسمی به زبان نمی آورند ولی بر مبنای آنها عمل می کنند. ازاین به بعد تعداد بیشتری از این قبیل مطالب روی وبلاگ قرار خواهم داد.


«ملتي که جوانانش با دست خالي بتوانند سوخت هسته‌اي توليد کنند خواهد توانست به قله‌هاي ديگر نيز دست يابد» اين چيزي بود که محمود احمدي‌نژاد رئيس جمهور ايران به مردم ايران گفت. اين همچنين پاسخ ايران به تصويب اجماعي قطعنامه تحريم عليه ايران نيز مي‌باشد.

تحريم‌هاي سبکي که شوراي امنيت سازمان ملل با آن موافقت کرد قرار است در اين مرحله به ايران هشدار دهد تا از هرگونه فعاليت فني يا علمي در زمينه توليد هسته‌اي براي مصارف نظامي خودداري کند. اين تحريم‌ها مي‌تواند مقدمه تحريم‌هاي سخت‌تري از جمله تحريم‌هاي فاقد گزينه نظامي شود.

در عمل اين قطعنامه ادامه فعاليت هسته‌اي ايران را متوقف نخواهد کرد. اين قطعنامه

 


 

قدرت کافي براي جلوگيري از ادامه ساخت نيروگاه بوشهر يا توليد سانتريفيوژهاي غني‌سازي اورانيم را ندارد. ايران در گذشته هم مي‌دانست که چگونه مقابل چشم ناظران بين‌المللي دانش و ابزارهاي توليد توان هسته‌اي وارد کند. به نظر مي‌رسد اين سيستم روابط محرمانه لزوماً به همکاري کشورها وابسته نيست. ايران که ديروز اين قطعنامه را غير قانوني اعلام کرد مي‌تواند همکاري با آژانس بين‌المللي انژي اتمي را متوقف کند و نفس ادامه همکاري را به اهرمي براي متوقف کردن اجراي تحريم‌ها تبديل کند.

تحليل ايران اين است که مجموعه تحريم‌هايي که ديروز تصويب شد فرصت کافي در اختيار او قرار مي‌دهد تا دور از تهديد نظامي عليه خود به مذاکراتي که عملا از ماه اگوست متوقف شده بود ادامه دهد. طبق تفسير ايران قطعنامه ديروز لطمه به موضع امريکا بود چرا که ايران در همه مذاکراتي که سال جاري انجام داد خواستار تضمين امريکا براي عدم حمله به ايران بود و امريکا از دادن چنين تضميني امتناع مي‌کرد و اکنون قطعنامه سازمان ملل، حداقل فعلاً، گزينه نظامي را منتفي مي‌کند.

مشکلات بزرگي که در تدوين اين قطعنامه وجود داشت و عقب نشيني‌هايي که کشورهاي اروپايي و امريکا از سر ناچاري انجام دادند تا اين قطعنامه تصويب شود اين تحليل ايران را تقويت مي‌کند که تحريم‌هاي شديدتر با مشکلات بيشتري در تصويب روبرو خواهند شد. علاوه بر اين، ‌شبکه ارتباطات بين‌المللي ايران شامل توافق‌هاي تجاري و قرار داد فروش نفت به هند، پاکستان و ترکيه، نفوذ بسيار ايران در عراق و روابط اقتصادي و سياسي بويژه با روسيه از نظر تهران سد محکم و موثري در برابر تنبيه‌هاي شديدتر است.

در عين حال احمدي‌نژاد مي‌تواند نه تنها با تکيه بر جريان افراطي در حاکميت ايران بلکه با تکيه بر افکار عمومي ايران بر مواضع خود پافشاري کند. طبق نظرسنجي‌هايي که اخيرا انجام شده بخش عمده‌اي از مردم با اين موضع نظام موافقند که طرح هسته‌اي ايران تنها براي مصارف مسالمت‌آميز طراحي شده است و ايران در استفاده از آن کاملا محق است. اين در حاليست که در خصوص مسائل داخلي احمدي نژاد در معرض انتقاد است. انتقادي که در انتخابات شوراهاي شهر و مجلس خبرگان خود را نشان داد.

 

هاآرتص

24 دسامبر 2006