یک گفت وگو درباره انتخابات

پیغام‌های راهبردی که غرب از انتخابات 90 دریافت کرد

انتخابات پر شور مجلس نهم از این حیث حائز اهمیت است که در حدود چهار ماه گذشته طرف غربی بسته‌ای از فشار بر روی ایران فعال نمود و هدف آن از این بسته –به گفته‌ی خودشان- به طور مشخص تأثیرگذاری بر محیط داخلی ایران و نیز تأثیرگذاری بر تقویم رویدادهای سیاسی آن بود.

در این راستا موارد زیر در دستور کار قرار گرفت:

1- تبدیل انتخابات به آزمونی برای مشروعیت نظام

2- کاهش حضور مردم در انتخابات به معنای کاهش مشروعیت مردمی نظام

3-  تشدید شکاف‌های سیاسی در داخل ایران

4- رساندن وضعیت به جایی که تغییر در سیاست خارجی تبدیل به یک مطالبه‌ی عمومی در داخل کشور شود. به بیان دقیق‌تر مردم خواهان تغییر سیاست هسته‌ای نظام و نیز تغییر سیاست منطقه‌ای آن شوند. در واقع مردم به این نتیجه برسند که منشأ فشاری که به آن‌ها وارد می‌شود، رفتار نظام در سیاست خارجی است و چنانچه نظام در سیاست خارجی خود تغییراتی اعمال نماید، غرب تا این حد فشار نمی‌آورد.

 5- وادار کردن ایران به مذاکره در چارچوب همان عامل چهارم. نگاه غرب در شرایط کنونی آن است که ایران زمانی سیاست خارجی خود را تغییر می‌دهد که به این نقطه برسد که این شیوه منجر به تولید مشکلات داخلی شده است. آن‌ها بر این اعتقادند که اگر ایران احساس کند رویکرد فعلی آن در حوزه‌ی خارجی باعث شورش مردم برضد حاکمیت می‌شود، موجودیت نظام را در خطر دیده و در آن صورت تغییراتی را که مطلوب غرب است در سیاست خارجی خود اعمال می‌کند.

 این جاست که طرف غربی یکی از علایم تغییر در سیاست خارجی ایران را در این می‌داند که بر سر میز مذاکره نشسته و پذیرفتن چنین مسأله‌ای به منزله‌ی آن است که ایران رفته رفته به سمت تغییر قدم برمی‌دارد.

 12 اسفند از نظر طرف غربی زمانی بود که باید مسایل زیر به آزمون گذاشته می‌شد:

 * آیا شکاف‌های سیاسی تشدید شده یا خیر؟

 * آیا تغییر سیاست خارجی به مطالبه‌ی مردم تبدیل شده یا خیر؟

 * آیا حضور مردم در انتخابات کاهش یافته که آن‌ها بتوانند کاهش مشروعیت نظام را نتیجه بگیرند یا خیر؟

 در چنین شرایطی اتفاق 12 اسفند به این معناست که:

 1- هدف گذاری‌های غرب درباره‌ی ایران، نادرست و روش اعمال فشار مستقیم که به خصوص در چهار ماه گذشته برای رسیدن به این اهداف در پیش گرفته شده نیز از آن نادرست‌تر بوده است. چرا که نه تنها به نتیجه‌ی مطلوب منتهی نشده بلکه افزایش توان و انگیزه‌ی مقاومت مردم ایران را نیز در مقابل غرب به همراه داشته است.

 2- اسراییلی‌ها از چند ماه پیش بر این تصور بودند که تحمل مردم ایران در مقابل فشارها کم شده و اگر بیش از این فشاری را متحمل شوند، به جای غرب، نظام را مقصر خواهند دانست. از این رو مردم ایران در وضعیتی هستند که منتظرند تا یک منجی از بیرون رسیده و آن‌ها را نجات دهد. این انتخابات نشان داد که الگوی سنتی در خصوص ایران که نشان می‌دهد فشار خارجی به این کشور منجر به تقویت وحدت ملی در داخل می‌شود کماکان صادق است. در حالی که استدلال اسراییلی‌ها این بود که از سال 88 به این سو الگوی یاد شده دچار دگرگونی گشته است. آن‌ها معتقد بودند تا قبل از سال 88 اعمال فشارها و شکل‌گیری اتحاد ملی در ایران از رابطه‌ای مستقیم بهره می‌برد. اما بعد از 88 و به ویژه در این اواخر فشارها عامل گسست میان مردم و نظام شده است.

 3- در این ارتباط پیغامی که آمریکا باید دریافت کند این است که افزایش فشارها ممکن است وحدت ملی در ایران را به جایی برساند که حتی گروه‌های غرب‌گرا نیز در همسویی با فضای عمومی کشور در مقابل غرب قرار بگیرند. به بیان دقیق‌تر آمریکایی‌ها باید بدانند تأثیری که افزایش فشار بر محیط داخلی ایران می‌گذارد، ضد غربی شدن رادیکال جامعه است. به گونه‌ای که حتی طیف‌های غرب‌گرا نیز هم اینک در غرب‌گرایی خود دچار مشکل شده‌اند. البته این اتفاق بدون آن که پروژه‌ای در داخل برای آن تدبیر شده باشد، نتیجه‌ی طبیعی فشارها به شمار می‌آید.

 4- نکته‌ی قابل توجه دیگر آن که از حدود یک سال قبل، جریان ضد انقلاب این گونه وانمود می‌کرد که مردم در سال 90 انتقام برخوردهای سال 88 را از نظام خواهند گرفت. چرا که پس از فتنه، دوباره نظام به رأی آن‌ها نیاز پیدا کرده و بر این اساس مردم با تحریم انتخابات دست به انتقام گیری خواهند زد. در واقع علت انتخاب استراتژی تحریم از جانب ضد انقلاب و ائتلاف نسبی به وجود آمده میان عوامل داخلی و خارجی این جریان دقیقاً بیان‌گر همین موضوع بود.

  با این وصف مشارکت 52 درصدی در شهر تهران در این انتخابات نشان داد که جریان فتنه همان اندک سرمایه‌ی اجتماعی خود را نیز که طبقه‌ی متوسط شهری بود -طبقه‌ی محروم را که مدت‌ها پیش از دست داده- و آن‌ها گمان می‌کردند که این طبقه را کماکان به همراه دارند، از دست داده است. به بیان دقیق‌تر مردم با یک شیب ملایم و در عین حال صعودی از سال 88 به این سو به طور دایم در حال نزدیک‌تر شدن به نظام هستند. این در حالی است که طرف خارجی و ضد انقلاب همواره در این مدت مدعی بودند که مردم از نظام فاصله گرفته‌اند؛ اما امکان ابراز این موضوع را ندارند. در این ارتباط باید گفت حال که مردم قدرت ابراز پیدا کردند به خوبی مشخص شد که این تحلیل تا چه اندازه نادرست است.

 5- این انتخابات عیار جریان انحراف و وزن آن را نیز به خوبی به تصویر کشید. چرا که مشخص شد بدنه‌ی اجتماعی آن بسیار ناچیز است. در واقع باید گفت همان گونه که از دست رفتن سرمایه‌ی اجتماعی جریان فتنه آشکار گردید، عدم حضور جدی جریان انحرافی نیز همان پیام را به همراه داشت.

 در این ارتباط معنای واضح رأی نیاوردن خانم «پروین احمدی نژاد» در زادگاه خود نیز آن است که جریان انحراف به دلیل زاویه گیری از رهبری و اصول انقلاب که از سال 89 به این سو تشدید شد، بعد از ماجرای خانه‌نشینی، دچار افت شدید سرمایه‌ی اجتماعی شده است.

 در واقع نتیجه‌ی انتخابات نشان می‌دهد که عدم حضور جریان فتنه و انحراف تأثیری در میزان مشارکت نگذاشته و حتی مشارکت را به سمت گزینه‌های رادیکال موجود نیز سوق نداده است. به گونه‌ای که فردی چون آقای «علی مطهری» نیز نتوانست رتبه‌ای بهتر از هفتم برای ورود به مجلس کسب نماید. معنای این مسأله آن است که حتی علی مطهری به عنوان رادیکال‌ترین کاندیدای موجود در صحنه‌ی انتخابات نیز آن قدری که جریان فتنه تصور می‌کرد و تلاش داشت تا رأی وی را به یک رأی سمبلیک تبدیل کند اقبال مردم را به همراه نداشت.

 6- در این دوره مشخص گردید که توان بسیج گری و متقاعد کنندگی دو جریان فتنه و انحراف از دست رفته و تنها مرجعی که در ایران توان بسیج اجتماعی دارد، رهبری است.

 اهمیت این نکته از آن روست که جریان فتنه از سال 88 به این سو همواره بر این ادعا بوده که توان بسیج عمومی را داشته اما امکان این مسأله از آن‌ها سلب شده است. جریان انحراف نیز مدعی است که اساساً کل سرمایه‌ی اجتماعی پای کار نظام ریشه در عملکرد دولت‌های نهم و دهم داشته و نظام به طور خالص سرمایه‌ی اجتماعی چندانی ندارد.

 این انتخابات مشخص کرد که هر دو جریان در تخمین میزان سرمایه‌ی اجتماعی خود دچار خطایی فاحش بوده و در حالی که به واقع، هر دو طرف از صحنه‌ی انتخابات کناره گرفته بودند، تنها کسی که توانست مردم را برای حضور در پای صندوق‌های رأی بسیج نماید، رهبری انقلاب بود. با این تفاسیر اگر خواسته باشیم عوامل بسیج مردم در انتخابات را فهرست نماییم باید در درجه‌ی اول به دعوت رهبری و در درجه‌ی دوم به فشار خارجی و تصمیم مردم برای پاسخ‌گویی به آن اشاره کنیم.

 7- غربی‌ها همواره به دنبال تغییر محاسبات ایرانیان بودند. در این راستا ابتدا بر روی محاسبات حاکمان تمرکز کردند. اما پس از شکست این رویکرد به سراغ محاسبات مردم رفته و تلاش کردند دیدگاه مردم را تغییر دهند که البته هیچ یک نیز محقق نشد.

 با توجه به پشتوانه‌ی اجتماعی که ایران در این انتخابات به دست آورده و با توجه به این که روشن شده است استراتژی غرب برای تأثیرگذاری بر حکومت و بر مردم ایران به اندازه‌ی کافی ناکارآمد بوده، بدیهی است که گزینه‌های غرب، همگی مصرف شده و گزینه‌ی جدیدی در کار نیست.

  در واقع، تحریم بانک مرکزی و تحریم نفتی آخرین گزینه‌های ممکن بود و از این پس همان گونه که «نتانیاهو» می‌گوید، تنها کاری که از آمریکایی‌ها بر می‌آید آن است که لحن خود را تشدید کنند.

 بر این اساس ایران می‌تواند در مذاکره‌های آینده بسیار پر قدرت‌تر از قبل ظاهر شود. با این استدلال که در صورت شکست مذاکره‌ها، غرب توانی برای مجازات ایران ندارد. به بیان دقیق‌تر امید غربی‌ها این بود که ایران به دلیل هراس از مجازات، امتیاز خواهد داد.

 اما امروز به خوبی مشخص شده است که:

 1- مجازات اعمال شده بی‌تأثیر بوده و مجازات جدید نیز امکان اعمال ندارد.

 2- ایران در سیاست خارجی خود اعم از حوزه‌ی فن‌آوری هسته‌ای و سایر حوزه‌ها تصمیم‌های بزرگ‌تری خواهد گرفت.

 3-توان ریسک پذیری ایران در شرایط جدید افزایش فاحشی یافته و بنابراین باید ریسک‌های بالاتری را از ایران انتظار داشت.

***

متن حاضر پیاده و تنظیم شده یک گفت وگو درباره انتخابات مجلس نهم است که روز ۱۵ اسفند ۱۳۹۰ در پایگاه برهان منتشر شده است.

درباره انتخابات مجلس

پدیده شناسی 12 اسفند

برای تحلیل اتفاق مهمی که در روز 12 اسفند در ایران رخ داد حقیقتا باید وقت و انرژی فراوانی صرف کرد. در یک صبح تا غروب، در شهرها و روستاهای ایران اتفاقی رخ داد که ناظران خوش بین آن را پیش بینی نکرده بودند و ناظران بدبین وقوع آن را محال می دانستند. بیش از 64 درصد مردم ایران در سراسر کشور و در تهران حدود 40 درصد کسانی که واجد حق رای بودند، با اشتیاق از این حق خود استفاده کردند. اگرچه برآوردها و تخمین های افکار عمومی در روزهای ماقبل انتخابات همین عددها را کم و بیش پیش بینی می کرد، ولی کسانی در جامعه سیاسی کشور و خصوصا تحلیلگرانی در بیرون از ایران که ادعا می کنند هیچ پارامتری ولو کوچک از رصد آنها پنهان نمی ماند و معادلات سیاسی را در پیچیده ترین حالت ممکن طرح و حل می کنند، حتی به این پیش بینی نزدیک هم نشده بودند. به جز رهبر معظم انقلاب اسلامی که آشکارا و با قاطعیتی که به هیچ گونه تردیدی مجال عرض اندام نمی داد اعلام کردند مشارکت مردم ایران در انتخابات 12 اسفند یک سیلی سخت بر گوش استکبار و دشمنان ملت ایران خواهد بود، قریب به اتفاق کسانی که به صحنه می نگریستند در انتظار انتخاباتی کم رمق و در بهترین حالت متوسط الحال بودند که اوضاع را بدتر اگر نکند بهتر از این که هست نخواهد کرد.

مهم است به یاد بیاوریم که دشمن در ماه های منتهی به انتخابات تمام تلاش خود را به کار گرفته بود تا کمترین میزان مشارکت در این انتخابات رخ بدهد. امریکایی ها بیش از 6 ماه تلاش کردند تا با فعال کردن یک بسته قدرتمند فشار این بار به جای محاسبات حاکمان، محاسبات مردم در ایران را هدف بگیرند و مردم ایران را به ابزار فشار به نظام برای تعدیل سیاست های راهبردی اش تبدیل کنند. 12 اسفند روزی بود که کل این استراتژی به آزمون گذاشته شد. امریکا می خواست ببیند رفتار مردم ایران چگونه تغییر کرده است و البته با اطمینان می گفت که مسئله فقط میزان این تغییر است نه اصل آن.

بر این مبنا، غربی ها با واگذاری ماموریت های مستقیم و غیر مستقیم به عوامل خود در صحنه انتخابات سعی کردند تمام عوامل «مشارکت گریزی» را یک جا در محیط اجتماعی ایران تجمیع کنند. مهم ترین این عوامل ایهاست:

1- غرب به جریان فنه در ایران ماموریت داد انتخابات را تحریم کند. حتی جریان های داخلی جبهه فتنه هم موظف شدند بی چون و چرا با جریان بیرونی هم گام شده و هم از کاندیداتوری خودداری کنند و هم از دعوت مردم به مشارکت در انتخابات. هدف دشمن این بود که با این وضع فضا را کاملا یک دست و غیر رقابتی جلوه بدهد.

 2- امریکا با اعمال تحریم های پی در پی و متمرکز کردن تحریم ها بر معیشت مردم، تلاش بی سابقه ای برای تشدید مشکلات اقتصادی و در کنار آن تاریک جلوه دادن دورنمای اقتصادی کشور انجام داد.

3- حتی جریان انحرافی هم که تصور می کرد در غیاب اصلاح طلبان تنها گروهی است که توان بسیج اجتماعی دارد، هیچ انرژی برای ایجاد شور انتخاباتی صرف نکرد.

4-  طرف خارجی سعی کرد با برجسته کردن تهدیدها علیه کشور این پیام را به مردم القا نماید که در آینده نزدیک برخوردی جدی با جمهوری اسلامی انجام خواهد و بنابراین منطقی نیست که کسی تخم مرغ های خود را در سبد آن بگذارد.

5- و در همین حال، دولتمردان امریکایی در 6 ماه گذشته به روش های مختلف این پیام را به داخل جامعه ایران ارسال کردندکه اگر بار دیگر تحولات سال 88 تکرار شود، حمایت امریکا از اپوزیسیون متفاوت از آن چیزی خواهد بود که در سال 88 انجام داد.

معنای ساده تجمیع این 5 عامل در کنار یکدیگر این بود که حتما باید مشارکت در انتخابات مجلس افتی محسوس داشته باشد. ارزیابی غربی ها که انبوهی از کدهای آشکار در ماه های گذشته آن را تایید می کند این بود که عدم حضور اصلاح طلبان انتخابات را سرد و بی روح خواهد کرد و مردم –بویژه طبقه متوسط شهری در تهران- از آنجا که هنوز دل در گرو این جماعت دارند و به دنبال فرصتی برای گرفتن انتقام (؟!) برخوردهای سال 88 می گردند، حتما فرصتی به دلپذیری انتخابات مجلس را از دست نخواهند داد. به یاد بیاورید که عموم تحلیلگران غربی و ضد انقلاب وقتی از آنها درباره علت خاموشی و بلکه مرگ یکباره فتنه سبز سوال می شد، طوطی وار این پاسخ را تکرار می کردند که تحرکات اعتراضی سال 88 به هیچ وجه نمره بلکه به لایه های زیرین جامعه منتقل شده و از آنجا که مردم سخت از گرفتار شدن در مهلکه سرکوب در هراسند، فعلا ترجیح می دهند اعتراض خود را پنهان کنند تا زمانی مناسب که به یکباره همه این آتش های زیر خاکستر بیرون خواهد ریخت.

ضد انقلاب از چند ماه مانده به انتخابات مجلس نهم می گفت آن فرصت طلایی روز 12 اسفند است یعنی روزی که نظام به حضور مردم پای صندوق های رای نیازمند است و بیان اعتراض به شکل عدم مشارکت در انتخابات هم هیچ هزینه امنیتی ندارد. به همین دلیل بود که حلقه لندن و بی بی سی فارسی به عنوان ترمینال تجمیع ضد انقلاب از یک هفته مانده به انتخابات حتی عدد پیشنهادی خود را هم –مشارکت 10 درصدی در انتخابات- اعلام کرده بودند و برخی متوهمان در داخل پیشاپیش مقاله می نوشتند که «چرا در انتخابات شرکت نخواهیم کرد» تا روز 12 اسفند که به زعم آنها مردم صحنه را خالی کردند، آنها رهبر و پیشوای ملت جلوه کنند.

در روز 12 اسفند به نحوی شوک آور همه این ارزیابی ها بی معنا از آب درآمد. بویژه مشارکت حدود 40 درصدی مردم شهر تهران در انتخابات مجلس نشان داد همه آن افسانه هایی که درباره بحرانی بودن روابط نظام و طبقه متوسط گفته می شد بی معنا بوده است. جالب است که در سراسر کشور هم کسی از کاندیداها برای جلب رای مردم نیازی به آویختن از حربه اصلاحات یا انحراف ندید و حتی به عنوان نمونه یک گزارش هم وجود ندارد که نشان بدهد کسی در فلان حوزه انتخابیه برای محبوب کردن خود در قلوب رای دهندگان، خود را به جریان انحرافی منتسب کرده باشد.

سوال این است: این مشارکت محصول چه عواملی است و چرا محاسبات دشمن با محاسبات مردم ایران تا این حد بیگانه است؟

محورهای زیر صرفا تمهید یک بحث مقدماتی در این باره است:

1- بدون شک نخستین عامل در خلق پدیده 12 اسفند شخص رهبر معظم انقلاب بوده اند. دشمن ظرف ماه های گذشته تلاش گسترده ای برای تمرکز حملات رسانه ای بر شخص رهبری انجام داد احتمالا به این دلیل که خوب می دانست این تنها جایگاهی است که می تواند همه بافته های آنها را در زمانی کوتاه پنبه کند. انتخابات 12 اسفند نشان داد اعتبار رهبری در میان جامعه که همواره در اوج قرار داشته به مرتبه ای بی سابقه رسیده است و این بدون شک ناشی از توان منحصر بفرد رهبر بصیر انقلاب در مدیریت بحرانی های متعددی است که مردم دیده اند دشمن چگونه برای طراحی تک تک آنها حریصانه و بی دریغ وقت و امکانات مصرف می کند.

2- دومین عامل آن است که اعتماد به آینده کشور و امید به بهبود و حل مشکلات در چارچوب سیستم فعلی همچنان یک اصل بنیادین در رفتار سیاسی مردم ایران است. این سر جای خود بحثی مفصل است که مثلث فتنه-انحراف-بیگانه برای رساندن مردم به این مرحله که منشا همه مشکلات را ساختار نظام و راه حل همه مشکلات را تغییر ساختار بدانند چه طراحی عظیمی انتجام دادند ولی انتخابات 12 اسفند نشان داد مردم اعتماد به ساختار و توانایی آن برای حل مشکلات را با استواری حفظ کرده اند و محور فتنه-انحراف- بیگانه رسواتر از آن است که توان خط دهی به مردم ایران را داشته باشد.

3- عامل سوم بی تردید به تهدیدهای بی رویه ای باز می گردد که دشمن در ماه های گذشته تمامیت و موجودیت کشور روی میز گذاشت. تصور غربی ها از سال 88 به این سو همواره این بوده است که فشار خارجی به جای آنها در داخل اتحاد ایجاد کند، باعث سست شدن پیوندهای مردم و نظام و در نهایت بحرانی شدن محیط سیاست داخلی ایران خواهد شد. 12 اسفند روزی بود که این ایده را به بوته آزمون گذاشت. در این روز معلوم شد که همچنان جامعه ایرانی با قوت از الگوی وحدت در مقابل فشار خارجی تبعیت می کند و اگر فشارها از حد معینی عبور کند، حتی آن کسانی که غرب آنها در زمره سازشکاران و لیبرال ها قلمداد می کند هم در پیوستن به جبهه مردمی مقاومت علیه دشمن تردید نخواهند کرد.

درباره تبعات راهبردی انتخابات 12 اسفند در مجالی دیگر سخن خواهیم گفت.

سرمقاله روزنامه کیهان در روز سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۰