3 محور عملیات روانی علیه ایران
چگونه دروغ می گویند؟
پرونده هسته ای ایران از جنبه های بسیار متفاوتی قابل تحلیل است. یک بعد از مسئله بعد سیاسی و استراتژیک آن است که تلاش می کند به این سوال جواب بدهد که هسته ای شدن ایران به معنای مسلط شدن آن بر کاربردهای صلح آمیز این فناوری در ابعاد صنعتی، موازنه قدرت و حوزه نفوذ استراتژیک کشورها در منطقه و فرامنطقه را چگونه جابجا خواهد کرد. بعد دیگر، جنبه فنی و حقوقی مسئله است. در اینجا بحث بر سر این است که ایران از حیث فنی تا کجا پیش رفته و چه هدف گذاری هایی دارد و این پیشرفت و هدف گذاری، تا چه حد با الزامات بین المللی آن طبق مقرراتی که آنها را پذیرفته منطبق است. وجه مهم دیگر مسئله، جنبه رسانه ای و تبلیغاتی آن است. مسئله در اینجا دیگر این نیست که ماهیت واقعی برنامه هسته ای ایران و اهداف آن چیست بلکه اینجا با پدیده ای کاملا متفاوت مواجهیم. در اینجا مسئله این است که چه تصویری از ایران و ماهیت فعالیت های آن به جهان ارائه می شود. میزان صادقانه بودن این تصور به انطباق آن با واقعیت بستگی دارد و این موضوعی است مهم که بسیار کم به ابعاد آن پرداخته شده است.
یک نگاه کلان به ابعاد پرونده هسته ای ایران در سال های گذشته نشان می دهد که ما همواره با دو مسیر مواجه بوده ایم: مسیر واقعیت و مسیر رسانه. این دو مسیر هیچ گاه لزوما بر هم منطبق نبوده اند. تا آنجا که به غربی ها مربوط می شود وظیفه مسیر رسانه ای هیچ گاه این نبوده که مسیر واقعیت را صادقانه و امانتدارانه تصویر کند، بلکه وظیفه آن این بوده است که ضعف ها و کاستی های مزمن غرب در مواجهه با ایران را بپوشاند و با این فرض که «واقعیت آن چیزی نیست که واقعا وجود دارد، بلکه آن چیزی است که مردم تصور می کنند وجود دارد» تلاش کند با تولید فشار روانی روی ایران، بر واقعیت اهداف، تصمیم ها و فعالیت های آن اثر بگذارد. با این نوع نگاه به مسئله، گاه وسوسه می شویم اینطور تصور کنیم مقام ها و استراتژیست های غربی درگیر با این مسئله هم کاری غیر از پذیرش و ایفای نقش در عملیات رسانه ای علیه ایران نمی کنند و در واقع کل ماجرا یک جنگ تبلیغاتی بزرگ و پیچیده است برای اینکه هیچ وقت هیچ کس حقیقت را نفهمد.
اجازه بدهید با چند مثال موضوع را روشن کنیم. این مثال ها در قالب عمده ترین محورهای عملیات روانی که ظرف ۷ سال گذشته علیه ایران در فضای رسانه های غربی به کار گرفته شده مطرح خواهد شد.
۱- برنامه هسته ای ایران یک تهدید است. شاید مهم ترین جنبه از عملیات رسانه ای غرب علیه ایران تاکید مستمر و بدون وقفه بر این امر بوده است که ایران هسته ای یک تهدید بالفعل برای صلح و امنیت بین المللی است. رسانه ها و مقام های غربی (به عنوان بازیگران نقش هایی که رسانه ها به آنها واگذار می کنند) این موضع را به گونه ای خستگی ناپذیر در سال های گذشته تکرار کرده اند. اما هیچ وقت به این سوال پاسخی درست داده نشده است که منظور از تهدید در اینجا چیست. مقام های ایرانی بارها برای طرف های غربی خود استدلال کرده اند که استراتژی نظامی ایران یک استراتژی بازدارنده و مبتنی بر راهبرد ضربه دوم است. ایران قصد حمله به هیچ کشوری را ندارد و هیچ هدف نظامی در خارج از مرزهای خود برای خویش تعریف نکرده است. همه کاری که ایران می کند این است که مطمئن باشد لب مرزهای خود قادر به دفاع مطمئن از خویش در مقابل هر نوع تهاجمی خواهد بود. بسیار خوب، کدام استراتژیست نظامی است که بتواند تصور کند می توان ابزاری مانند سلاح هسته ای را در این دکترین نظامی گنجاند؟ ایران کاملا به این موضوع واقف است که ساخت سلاح هسته ای توان دفاعی آن را افزایش نمی دهد و چیزی هم بر امنیت آن نخواهد افزود. آیا رسانه های غربی هرگز مایل بوده اند این منطق روشن را برای مخاطبان خود مطرح کنند یا اینکه عمدا آن را مخفی نگذاشته اند تا بتوانند نیات ایران را در افکار عمومی جامعه غربی مشکوک جلوه بدهند؟ گذشته از این، غربی ها تا امروز همواره تاکید کرده اند که تصمیم های ایران در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی ایدئولوژیک است. بسیار خوب، اگر غرب واقعا به آنچه می گوید عقیده دارد، چرا به لحاظ رسانه ای فتوای صریح و روشن رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد حرام بودن استفاده از سلاح هسته ای را بایکوت کرده است؟
نکته دیگر در اینجا این است که آژانس بین المللی انرژی اتمی هرگز در بیش از ۳۰۰۰ نفر روز بازرسی دقیق و سخت گیرانه خود از برنامه هسته ای ایران -که شاید در طول تاریخ همکاری کشورها با آژانس بی سابقه است- حتی یک شاهد جدی پیدا نکرده است که نشان دهد یک برنامه تسلیحاتی هسته ای در ایران وجود داشته است. حتی سازمان های اطلاعاتی غربی هم که محدودیت های آژانس را ندارند هیچ وقت قادر به عرضه حتی یک دلیل متقاعدکننده در این مورد نبوده اند؛ بلکه کاملا برعکس همانطور که به عنوان نمونه برآورد اطلاعات ملی آمریکا در سال ۲۰۰۷ و اظهارات دیروز مایکل هایدن نشان داد، در مقاطعی ناچار شده اند اذعان کنند برنامه هسته ای جاری ایران هیچ بعد نظامی ندارد. نکته بسیار جالب توجه در اینجا این است که منابع غربی و مشخصا صهیونیست ها بیش از ۷ سال است که هر روز می گویند ایران قصد ساخت سلاح هسته ای دارد، یا در آستانه ساخت سلاح هسته ای است یا حتی گفته شده که ایران سلاح هسته ای ساخته است، اما همچنان جهان می بیند که هیچ خبری از بمب اتمی ایران نیست در حالی که اگر بنا بود این حرف ها درست باشد ایران باید تا امروز ده ها بمب ساخته بود!
۲- محور تبلیغاتی بعدی که بیشتر برای تحریک دوستان و همسایگان ایران علیه آن مصرف شده و تقریبا هر روز به اشکال و زبان هایی مختلف تکرار می شود، این است که ایران قصد دارد با مجهز شدن به برنامه هسته ای منطقه را تحت کنترل خود در بیاورد و با استفاده از چتر هسته ای اهداف خود در منطقه را پی گیری کند. جالب است این حرف از جانب کسانی مطرح می شود که خود صدها هزار نیروی نظامی و مقدار غیر قابل محاسبه ای ادوات و تجهیزات نظامی در منطقه دارند و به یک معنا تمام منطقه را به یک پادگان نظامی بزرگ تبدیل کرده اند. پادگانی که در آن با آسودگی تمام و بدون کوچکترین توجهی به مقررات بین المللی، اصول انسانی و خواست و منافع مردم منطقه به هر جرم و جنایتی دست می زنند و اغلب حتی نیازی به توجیه آن هم نمی بینند. واقعیت این است که برنامه هسته ای ایران تاثیر منطقه ای بسیار مهمی دارد اما این تاثیر دقیقا عکس آن چیزی است که ماشین تبلیغاتی غرب صبح تا شام فریاد می کند. به طور بسیار ساده و خلاصه قضیه از این قرار است که برای ایران مسلم شده است که عقب نگهداشتن و جلوگیری از پیشرفت تکنولوژیک کشورهای اسلامی و تعریف آنها به مثابه کشورهایی که جزتولید مواد خام نقش دیگری در صحنه جهانی ندارند، یک سیاست استراتژیک در غرب است و به همین دلیل تردیدی در این نیست که تا آنجا که به کشورهای غربی مربوط است هرگز اجازه ورود کشورهای خاورمیانه -حتی کشورهای متحد خود- را به عرصه فناوری های سطح بالا نخواهند داد. این موضوعی است که یک نگاه ساده به وضعیت فعلی منطقه هم آن را به خوبی ثابت می کند. نقشی که ایران برای خود تعریف کرده مستقیما محصول درک این سیاست غرب است و آن نقش هم این است که ایران عمیقا باور دارد و در این مسیر گام برمی دارد که آنچه به دست می آورد یا آنچه موفق به ساخت و توسعه آن می شود، متعلق به تمام مسلمانان و ملت های رنج کشیده جهان است و همه آنها باید از مواهب و نتایج آن استفاده کنند. به این ترتیب ایران قصد دارد محرومیت تاریخی ایجاد شده در منطقه را که بدون شک کشورهای غربی انگیزه ای برای شکستن آن ندارند، بشکند و پایان این گزاره تاریخی و متاسفانه عموما درست در منطقه را که می گوید «سقف پیشرفت ما همان است که غرب برای ما تعریف می کند» اعلام کند. در نتیجه، اگر غربی ها از چیزی نگران باشند این نیست که ایران با استفاده از چتر هسته ای منطقه را تحت کنترل خود دربیاورد بلکه کاملا برعکس نگرانی غربی ها این است که ایران با بسط روحیه خوداتکایی سلاح های هسته ای غرب را از کار بیندازد و این فرایندی است که ایران اطمینان دارد در زمانی کوتاه بساط اشغالگری را از منطقه جمع خواهد کرد.
۳- با هسته ای شدن ایران مسابقه هسته ای در منطقه راه می افتد. محور بعدی که تقریبا به موضوع ثابت در اظهارنظرها و سخنرانی های مقام های آمریکایی درباره برنامه هسته ای ایران تبدیل شده این است که با هسته ای شدن ایران، دیگر کشورهای منطقه هم به این سمت خواهند رفت و یک مسابقه تسلیحاتی بزرگ در منطقه به راه می افتد که ممکن است هر لحظه از کنترل خارج شود. این نوع نگاه به مسئله شاید در بادی امر خردپذیر جلوه کند اما یک اشکال کوچک دارد و آن هم اینکه واقعیت ندارد! اگر منظور از مسابقه هسته ای، مسابقه برای ساخت سلاح هسته ای است باید گفت اولا اگر بنا بود چنین مسابقه ای راه بیفتد تا امروز و با وجود بیش از ۲۰۰ کلاهک پلوتونیومی که غربی ها سخاوتمندانه در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده اند راه افتاده بود. این مسابقه راه نیفتاده است به این دلیل که قضیه اساسا به این شکل نیست که همه چیز برای ورود کشورهای منطقه به مسابقه ساخت سلاح آماده است و فقط مانده که آنها تصمیم سیاسی برای ورود به این مسابقه را بگیرند، بلکه برعکس ورود به چنین بازی ای مستلزم در اختیار داشتن حجم وسیعی از امکانات مالی و فنی درکنار توان تامین مواد خام، نیروی متخصص و دانش فنی است که محرومیت های تحمیل شده با منطقه دسترسی به آنها را غیرممکن کرده است.
ثانیا ایران اساسا قصد ساخت سلاح هسته ای ندارد که بنا باشد در پاسخ به آن یک مسابقه ساخت سلاح هسته ای در منطقه راه بیفتد. ثالثا با وجود همه تبلیغاتی که غربی ها تا امروز کرده اند ملت های منطقه خاورمیانه به هیچ وجه از جانب برنامه هسته ای ایران احساس تهدید نمی کنند که چنین پاسخی به آن را ضروری ببینند. مطالعه ای که ماه گذشته موسسه زاگبی و دانشگاه مریلند به طور مشترک منتشر کردند نشان می دهد که ۹۲ درصد مردم منطقه و کشورهای عربی عقیده دارند برخورداری از فناوری صلح آمیز هسته ای حق ایران است و حتی بیش از ۷۰ درصد آنها می گویند که ایران حق دارد سلاح هسته ای بسازد. و نکته آخر که رسانه های غربی هیچ علاقه ای به بحث درباره آن از خود نشان نمی دهند این است که اگر منظور از مسابقه هسته ای، مسابقه برای دستیابی به فناوری صلح آمیز هسته ای باشد، این اتفاقی است که همین الان هم رخ داده و بسیاری از کشورهای منطقه سرمایه گذاری در این زمینه را آغاز کرده اند.
سوال این است که چه مقدار از این واقعیات را از رسانه های غربی شنیده اید؟ اینها واقعیات عینی و ثبت شده برنامه هسته ای ایران است اما رسانه های غربی عمدا آن را سانسور می کنند و چیزهای دیگری به جای آن می نشانند تا بتوانند نتایج مورد نظر خود را بیرون بکشند. این نوشته بسیار مجمل است و به برخی مباحث بسیار مهم دیگر درباره برنامه هسته ای ایران نمی پردازد اما از همین مقدار که گفته شد به آسانی می توان این نتیجه را گرفت که پر کردن شکاف واقعیت- رسانه شاید مهم ترین کاری است که آن دسته از اهالی رسانه که هنوز علاقه ای به واقعیت دارند، باید درباره برنامه هسته ای ایران بکنند.
سرمقاله روزنامه کیهان در روز پنج شنبه 29 مهر 1389