بحران نتیجه در راهبرد فشار
آیا امریکا می تواند نتیجه بگیرد؟ این مهم ترین سوالی است که سیاستگذاران بخش ایران در کاخ سفید حالا دل مشغول یافتن پاسخ آن هستند. بحران نتیجه مهم ترین بحرانی است که، استراتژی امریکا در قبال ایران گرفتار آن است. امریکایی ها یک سلسله هدف گذاری مشخص و اعلام شده درباره ایران دارند: 1- ایران باید در جامعه جهانی منزوی شود و امنیت آن روز به روز کمتر شود 2- باید درون ایران میان مردم و حکومت شکاف ایجاد شده و اعتراضات تبدیل به پدیده امنیتی شود 3- برنامه هسته ای، موشکی و منطقه ای ایران باید تعدیل شود 4- جلو رشد الگوی ایران در منطقه گرفته شود 5- اجازه تسلط ایران به ابزارهای جدید قدرت در حوزه های نرم، نیمه سخت و سخت بویژه حوزه های دانش و فناوری داده نشود.
همه آنچه امریکایی ها با اشارت اسراییل و با همراهی برخی دیگر از کشورهای غربی در حال انجام آن علیه ایران هستند برای رسیدن به این هدف هاست. فرضا امریکا در اعمال همه این فشارها موفق باشد –که خواهیم دید به هیچ وجه اینگونه نیست- معیار اصلی برای ارزیابی میزان موفقیت یا عدم موفقیت راهبرد آن در قبال ایران این است که چقدر در رسیدن به اهداف خود موفق بوده است. پس عملا، اگر هدف ما ارزیابی راهبرد امریکا در اعمال فشار حداکثری علیه ایران از طریق ترکیب گزینه های فشار باشد، به دو سوال مهم باید جواب داد: اول: امریکا واقعا تا چه حد در وارد کردن فشار به ایران موفق بوده است؟ و دوم، این فشارها –فرضا وارد هم شده باشد- چقدر در رسیده به اهداف خود موفق بوده است؟
این نوشته به سوال اول می پردازد. در مقاله ای دیگر به سوال دوم جواب خواهعیم داد.
نخستین ابزار امریکا برای اعمال فشار بر ایران ایجاد تهدید معتبر نظامی بوده است به این معنا که ایران شمشیر داموکلس حمله نظامی را دائما بالای سر خود احساس کند. سوال این است: آیا ایران اکنون تهدید نظامی امریکا را معتبر می داند؟ به چند دلیل پاسخ این سوال قطعا منفی است. اول اینکه ایران به خوبی می داند خط قرمز امریکا افزایش سطح تنش با ایران تا اندازه ای است که این تنش منجر به درگیری نظامی بشود. نامه ای که چند ماه پیش اوباما به مقام های عالی کشورمان فرستاد هدفی جز این نداشت که همین نکته را روشن کند. امریکا بسیار نگران است که ایران تهدیدهای نظامی را که علیه آن مطرح می شود جدی بگیرد و پاسخی پیش دستانه به آن بدهد. در آن صورت امریکا وارد درگیری ناخواسته ای خواهد شد که نه سودی برای آن دارد و نه قادر به کنترل ابعاد و نتایج آن است. بنابراین اتفاقا سیاست دولت امریکا –برخلاف آنچه اسراییلی ها توصیه می کنند- این است که ایران تهدید نظامی علیه خود را بیشتر از یک حد معین جدی نگیرد و بنابراین مسخره است که کسی تصور کند با چنین سیاستی می توان یک تهدید معتبر نظامی علیه ایران بوجود آورد. درست است که ایران از جنبه نظامی آماده هر نوع رویارویی احتمالی است، اما از جنبه راهبردی و با توجه مجموعه ارزیابی هایی که از سیاست امریکا وجود دارد، احتمال بالفعل شدن تهدید نظامی بسیار پایین و عملا درحد صفر است؛ و تازه اینها همه در حالی است که ما اساسا درباره دلایلی که باعث شده امریکا چنین سیاستی داشته باشد هیچ جیز نگفته ایم.
ابزار دوم اعمال تحریم تا حدی است که اقتصادی ایران دچار نوعی فلج شود و معیشت مردم به مخاطره بیفتد. در این تردیدی نیست –اگرچه بسیار کم به آن پرداخته می شود- که هدف تحریم هایی که تا کنون از جانب امریکا یا به تحریک امریکا و توسط کشورهای دیگر علیه ایران اعمال شده مستقیما زندگی و معیشت مردم است نه برنامه هسته ای یا موشکی ایران آنطور که آنها ادعا می کنند. نقشی هم که متقابلا نظام در این میان ایفا کرده این است که تلاش کرده از زندگی و معیشت مردم در مقابل هجمه های غرب دفاع و صیانت کند. با این حال، تاکنون غربی ها خود معترفتند که تحریم به هیچ وجه یک ابزار کامل یا حتی نسبتا کامل فشار بر روی ایران نیست. اولا تحریم های اروپا و امریکا آنگونه که خودآنها یا برخی محافل در داخل سعی می کنند جا بیندازند آنچنان هم فاجعه بار نیست. سر و صدایی که در این باره شده بسیار بزرگتر از خود واقعیت است. به همین یک نکته توجه کنید که امریکایی ها به ناچار 20 کشور مهم دنیار را که عملا مهم ترین مشتریان نفت ایران هستند از تحریم ها معاف کرده است و این کشورها نه فقط می توانند نفت ایران را بخرند بلکه اجازه همه نوع مبادله بانکی با ایران را هم دارند. ثانیا، تنها اتفاق واقعی که در اثر تحریم ها رخ داده این است که هزینه مبادله کالا وخدمات با بیرون از ایران افزایش پیدا کرده و هیچ طرفی نمی تواند ادعا کند –و نکرده است- که در اثر این تحریم ها مبادله کالا و خدمات میان ایران و دنیای خارج قطع شده است. همچنان ایران از هر کجای جهان که بخواهد هر کالایی را تامین می کند، شادی قیمت آن کمی گران تر از قبل باشد ولی در اصل قضیه هیچ تردیدی نیست. دقیقا به همین دلیل است که غربی ها به جای اینکه انرژی خود را صرف سفت و سخت تر شدن اجرای تحریم ها بکنند، عملا کاری جز بزرگنمایی رسانه ای آن و تلاش برای ایجاد رفتارهای هیجانی در مردم نمی کنند.
همین موضوع معروف مرغ را در نظر بگیرید. واقعا اگر هر خانواده ایرانی تصمیم بگیرد به اندازه مصرف معمول خود مرغ تهیه کند آیا کمبودی در بازار وجود خواهد داشت؟ و اگر در بازار کمبود وجود نداشته باشد آیا دیگر دلیلی برای بالا ماندن قیمت باقی می ماند؟ مسئله در مورد مرغ –که پروژه دشمن تکرار آن در مورد سایر کالاهای اساسی است- این است که مردم دچار این باور ذهنی شوند که باید بسیار بیشتر از نیاز خودشان مرغ تهیه و ذخیره کنند و نتیجه این باور هم این بشود که در مواجهه با این کالای خاص یک رفتار هیجانی از خود بروز بدهند نه رفتاری روتین که در شرایط عادی همواره داشته اند. بنابراین اگر هم مشکلی وجود داشته باشد، بیش از هر چیز درالگوها و باوردهای ذهنی خریداراین و مصرف کنندگان به عنوان عامل های اقتصادی است که شرایط برای آنها اضطراری تصویر شده و در نتیجه آنها هم اضطراری رفتار می کنند نه نه نفس الامر مسئله. بنابراین کنترل پدیده تحریم برای ایران بیش از هر چیز دیگر یک عملیات در حوزه نرم و با هدف گذاری روی ادراک مردم است و در جنگ واقعی اقتصادی ایران بازی را برده است.
گزینه بعدی برای اعمال فشار به ایران عملیات اطلاعاتی بوده است. در یادداشت هفته گذشته اجمالا ابعاد این پدیده را توصیف کردیم. حال سوال این است که آیا این گزینه عملا آنطور که ادعا می شود اجرا شده و موفق بوده است. یکی از مسائلی که نه امریکایی ها و نه اسراییلی ها درباره آن حرف نمی زنند حجم عملیات هایی که برای آن برنامه ریزی و حتی هزینه کرده بودند اما پیش از اجرا در نطفه خفه شد و تمام شبکه مجری و پشتیبانی کننده آن در تور اطلاعاتی نظام جمهوری اسلامی گرفتار آمد. همین عملیات ها منجر به آن شده است که اکنون اشراف نظام جمهوری اسلامی به شبکه ها و شیوه های کاری سرویس های غربی فوق تصور حتی خوش بین ترین ناظران باشد. بنابراین گام اول در ارزیابی این موضوع که ایران در نبرد اطلاعاتی موفق شده یا نه این است که به اطلاعات واقعی استناد شود نه بازی های تبلیغاتی که هر روز و ساعت غربی ها به راه می اندازند. مسئله بعدی این است که عملیات اطلاعاتی در انجام مهم ترین هدف خود ناکام بوده است. این عملیات بنا بود در سرعت برنامه هسته ای و موشکی ایران اختلال ایجاد کند اما دقیقا از وقتی اسراییلی ها ادعا می کنند در حال کند کردن برنامه ایران هستند، این برنامه هم از حیث تجهیزات و هم از نظر ابعاد تاسیسات و هم از جهت سرعت تولید مواد سرعت بیشتری گرفته است. به علاوه مثلا در حوزه عملیات سایبری، اکنون ایران به انواعی از روش های مقابله به مثل مجهز شده است که با توجه به وابستگی شدید طرف غربی به عملیات تحت شبکه امکان آسیب پذیری آن را به شدت افزایش می دهد.
بنابراین نتیجه این است: ایران تحت فشار هست ولی گزینه های فشار آنطور که غربی ها انتظار دارند و ادعا می کنند خوب کار نمی کند.
به زودی در این باره بحث خواهیم کرد که غرب در تحقق آن 5 هدف راهبردی که در ابتدای این نوشته برشمردیم چه مقدار توفیق داشته است.
این یادداشت روز سه شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۱ در روزنامه وطن امروز منتشر شده است.