آموزه هاي استراتژيك اجلاس تهران

نشست خلع سلاح هسته اي در تهران كه با شعار «انرژي هسته اي براي همه، بمب هسته اي براي هيچ كس» برگزار شد، معاني بسيار عميق تر از آن چيزي دارد كه در نگاه اول ممكن است به نظر برسد.

مهم ترين نكته آن است كه اين نشست شاخصي است براي ارزيابي استراتژي طولاني مدت انزواي ايران در جامعه بين المللي. حضور مقام هايي از 57 كشور جهان در اين نشست و دورنماي روشن اتفاق نظر آنها درباره دستور كار نشست در روز آخر، در حالي كه در نشست امنيت هسته اي واشينگتن بيش از 47 كشور شركت نكردند و درباره دستور كار اصلي نشست هم توافقي به آن شكل كه مدنظر آمريكا بود حاصل نشد، و اين نشان مي دهد كه ايران نه تنها منزوي نشده، بلكه درست در نقطه مقابل توقع آمريكا، اكنون اين توانايي را دارد كه نوعي اجماع استراتژيك درباره تهديدهاي اصلي كه جامعه بين المللي در آينده با آن روبرو خواهد بود ايجاد كند.

آمريكايي ها در نشست واشنگتن تلاش كردند درباره منبع اصلي تهديد عليه جامعه جهاني در سال هاي آينده آدرس اشتباه بدهند. همه توان آمريكايي ها در آن اجلاس صرف اين شد كه جامعه بين المللي را متقاعد كنند تهديد اصلي عليه امنيت بين المللي از اين پس از جانب آن چيزي است كه در ادبيات رسمي آمريكايي ها «تروريسم هسته اي» ناميده مي شود. مقصود از تروريسم هسته اي در اينجا اين است كه سلاح هاي هسته اي در اختيار بازيگراني ايدئولوژيك، متكثر، ناشناس و پراكنده در سطح جهان قرار بگيرد كه بتوانند عليه خاك يا منافع آمريكا از آن استفاده كنند بي آنكه آمريكا قادر باشد كشور خاصي را به خاطر آن مسئول بداند. آمريكايي ها در نشست واشنگتن تاكيد كردند براي جلوگيري از اين اتفاق، اولين كاري كه بايد كرد اين است كه مواد خام و ذخاير مواد شكافت پذير در سراسر جهان تحت اشراف آمريكا قرار بگيرد و با استانداردهايي كه آنها تعيين مي كنند به اصطلاح ايمن سازي شود.

آمريكايي ها نتوانستند هيچ تعهد رسمي از كشورهاي شركت كننده دراين باره بگيرند چرا كه به لحاظ استراتژيك اين شكل نگاه به موضوع هم نادرست است و هم ناكارآمد. نادرست است به اين دليل كه اساساً تهديد به نام تروريسم هسته اي يا تروريسم كشتار جمعي آنطور كه آمريكايي ها به دنبال بزرگنمايي آن هستند اساساً وجود خارجي ندارد. خود آمريكايي ها مي گويند اكنون بيش از 15 سال است كه گروه هايي مانند القاعده درصدد دستيابي به سلاح هاي هسته اي هستند ولي موفق نشده اند. حتي گروه هايي مانند جدايي طلبان چچن هم كه زماني توانستند به نوعي از بمب هاي هسته اي دست پيدا كنند هرگز از آن استفاده نكردند. سلاح هاي هسته اي موجود در جهان به شدت محافظت مي شود.

در بسياري از كشورها اجزاي مختلف اين سلاح ها جدا از هم نگهداري مي شود طوري كه حتي اگر يك گروه مهاجم به يكي از اين اجزا دست پيدا كند عملاً تا بقيه آن را در اختيار نداشته باشد هيچ فايده اي نخواهد داشت و حتي اگر همه اجزا را هم به دست بياورد براي مونتاژ كردن و تبديل آن به يك وسيله انفجاري به تخصصي نياز است كه عموماً در جهان بسيار ناياب است. علاوه بر اين باز برخلاف آنچه آمريكايي ها مي گويند بخش مشكل مسلح شدن به سلاح هسته اي، ساخت آن است نه تهيه مواد اوليه آن؛ و الا همه كشورهاي آفريقايي كه اورانيوم به فراواني در خاك آنها يافت مي شود بايد تا به حال تبديل به قدرت هاي بزرگ هسته اي مي شدند.

نتيجه اي كه مي شود گرفت اين است كه اولا برخلاف آنچه آمريكا يي ها مي گويند دست يافتن گروه هاي خودسر به سلاح هاي هسته اي و استفاده از آن به اين سادگي ها هم نيست كه اگر اينطور بود قبل از گروه هاي غيردولتي، دولت ها- كه قاعدتاً امكانات و توانايي هاي بيشتري دارند- به اين سلاح ها دست مي يافتند. ثانياً حتي اگر فرضاً چنين گروه هايي هم به اين سلاح ها دست پيدا كنند، اگر گروه هاي مخالف آمريكا باشند ماهيت عموماً ايدئولوژيك آنها به آنها اجازه نمي دهد از آن براي كشتار جمعي مردم استفاده كنند.

شايد پرسيده شود اگر موضوع تا اين حد واضح است، چرا آمريكايي ها اصرار دارند چنين موضوعي را تا حد تهديد اول جهان بزرگ كنند. به دو شكل مي توان به اين سوال پاسخ داد: نخست اينكه آمريكايي ها مايلند مركز ثقل توجهات جهاني روي دشمنان آنها باشد نه خود آنها. در واقع آمريكا تصور مي كند كه اگر بتواند كشورهاي جهان را از يك تهديد موهوم به نام تروريسم هسته اي به اندازه كافي بترساند، آن وقت ديگر براي بسياري از كشورها انگيزه كمتري باقي خواهد ماند كه از قدرت هاي بزرگ بپرسند به چه دليل زرادخانه هايي ايجاد كرده و هر روز بيشتر آن را توسعه مي دهند كه مي تواند چند هزار بار كره زمين را نابود كند؟! پاسخ دوم به آن سؤال اما مهم تر است، اگر چه آمريكايي ها به صراحت درباره آن سخن نگفته اند. حقيقت اين است كه از زمان تصويب قطعنامه 1540شوراي امنيت به اين سو آمريكا تلاش فراواني كرده كه ذخاير مواد هسته اي جهان را به كنترل خود دربياورد اما هيچ وقت موفق نبوده است. برخي از كشورهاي دارنده اين ذخاير مانند كشورهاي آفريقايي به دلايل اقتصادي حاضر نبوده اند صادرات مواد هسته اي به عنوان يكي از منابع اصلي درآمد خود را متوقف كنند و برخي ديگر از كشورها هم تصور مي كرده اند كه اساساً بايد مختصر استقلالي از آمريكا را در سياست امنيتي خود حفظ كنند. آمريكايي ها تصور مي كنند اگر بتوانند بر داد و ستد مواد هسته اي در جهان مسلط شوند، آن وقت خواهند توانست برنامه هسته اي كشورهايي مانند ايران را كه بنا به تحليل آنها دچار مشكل مواد اوليه هستند، از اين طريق كنترل كنند.

كنفرانس تهران تلاش مي كند اين آدرس غلط را اصلاح كند. از ديد مجموعه كشورهايي كه نمايندگان آنها اكنون در تهران حضور دارند خطر اصلي براي امنيت بين المللي اكنون مسلح بودن قدرت هاي بزرگ جاه طلب به انواع و اقسام سلاح هاي كشتار جمعي است نه دست پيدا كردن گروه هاي كوچك در اين گوشه و آن گوشه جهان به سلاح هسته اي يا ديگر وسايل كشتار جمعي. پيشنهاد اجلاس تهران اين است كه جامعه جهاني نوع نگاه خود را به منبع تهديدهاي آينده جهان اصلاح كند. به دلايلي كه قبلاً گفته شد تروريسم هسته اي يك تهديد نيست بلكه نوعي راه فرار براي آمريكاست تا خود را از مؤاخذه جهاني در مورد زرادخانه سلاح هاي كشتار جمعي اش خلاص كند. اما متقابلاً دلايل بسيار روشني وجود دارد كه نشان مي دهد سلاح هاي كشتار جمعي قدرت هاي بزرگ يك تهديد امنيتي فوري و بالفعل براي جامعه جهاني است. اين دلايل را مي توان به شكل زير دسته بندي كرد.

1- كشورهايي مانند آمريكا و رژيم صهيونيستي تنها كشورهايي در جهان هستند كه بارها نشان داده اند آماده اند از سلاح هاي كشتار جمعي خود عليه ديگر كشورهاي جهان استفاده كنند. اين داستاني است كه از انفجار اتمي هيروشيما و ناكازاكي در دهه 40 ميلادي شروع مي شود ولي به آنجا ختم نمي شود.

آمريكايي ها بعد از آن تاريخ هم مكرراً از سلاح هاي كشتار جمعي استفاده كرده اند كه نمونه هاي شاخص آن استفاده از سلاح هاي نوتروني در افغانستان و تجهيز صدام حسين به انواعي از سلاح هاي شيميايي براي اقدام عليه ايران بوده است. گذشته از نمونه هاي تاريخي، اكنون يك سند استراتژيك در دست است كه نشان مي دهد سلاح هاي هسته اي كشورهاي بزرگ و مشخصاً آمريكا تهديدي فوري براي جامعه جهاني است. سند 72صفحه اي «گزارش بررسي وضعيت هسته اي 2010» كه باراك اوباما در 8 آوريل آن را به عنوان استراتژي جديد هسته اي اين كشور اعلام كرد، به صراحت خبر از آن مي دهد كه احتمال دارد آمريكا كشورهاي غيرهسته اي را كه تشخيص مي دهد به تعهدات بين المللي شان پاي بند نيستند مورد حمله هسته اي قرار دهد. اين اعلام رسمي كه متأسفانه جامعه جهاني به سادگي از كنار آن گذشت، به معناي شكل گيري نوع جديدي از تهديد عليه جامعه جهاني است كه از خودسري و غرور يك كشور بي مهار و مسئوليت ناپذير هسته اي نشئت مي گيرد. اگرچه برخي تحليلگران استراتژيك عقيده دارند آمريكا هرگز جرئت چنين اقدامي را نخواهد داشت و همه كاري كه كرده اين است كه تلاش كرده به موازات كاهش كارايي سلاح هسته اي براي آن «كارايي سياسي» ايجاد كند، اما در هر حال از منظر عرف بين المللي چنين اظهاراتي به معناي ايجاد تهديدهايي بسيار خطرناك براي جامعه بين المللي است.

2- شكل دوم تهديد ناشي از زرادخانه هسته اي كشورهاي بزرگ، اين است كه اين كشورها شايد مستقيماً از اين سلاح ها استفاده نكنند ولي به پشتوانه آنها و با اتكا به آنها دست به جنايات بزرگ و مستمري در گوشه و كنار جهان زده اند كه در طول تاريخ بشريت بي نظير است. از منظر استراتژيك علت اينكه سلاح هاي كشتار جمعي مي توانند پشتوانه جنايت هاي بزرگ شوند اين است كه اين سلاح ها به صاحبانشان نوعي احساس مصونيت مطلق اعطا كرده و آنها را متقاعد مي كند كه در اثر برخورداري از «بازدارندگي مطلق» ناشي از اين سلاح ها، اساساً نبايد نگران اقدام تلافي جويانه هيچ كشور مظلومي در مقابل جناياتشان باشند و اين يعني باز شدن دست قدرت هاي سلطه گر براي ارتكاب جنايت عليه ديگر كشورها بدون بيم و هراس از اينكه تلافي و هزينه اي در كار باشد.

ايران با برگزاري اجلاس تهران تلاش كرده است پرچم مبارزه با اين تهديد بسيار بزرگ عليه بشريت را برافراشته نگه دارد و نشان دهد كه هنوز اراده اي براي مطالبه حقوق بر زمين مانده ملت هاي مظلوم هست.

سرمقاله روزنامه کیهان در روز دوشنبه 30 فروردین 1389