پرده هایی که فرو افتاد

مناظره سوم دیدنی بود. مهم تر از حرف هایی که زده شد، چهره هایی است که افشا شد. دو تفکر در ماین مناظره رویاروی یکدیگر ایستادند. تفکری که می خواست بگوید حق با امریکاست و مشکلی هم اگر در زندگی مردم هست نه از بدخواهی دشمنان بلکه تقصیر خودمان است و تفکر دیگری که می گفت مشکلات ملت به هر چیزی مربوط باشد ناشی از ایستادن ما در مقابل زورگویان نیست، آنها که قبلا به راه تسلیم رفتند گلی به سر مملکت نزدند و جایی هم اگر توفیقی و پیشرفتی داشتیم محصول این بود که دانستیم در سر خم کردن مقابل امریکا و دل خوش کردن به خنده اروپا خیری نیست.

بیشتر از دو سال است که امریکایی ها می گویند هدف آنها اجتماعی کردن خط سازش در ایران است. یعنی چه؟ یعنی مردم به این باور برسند که مشکلات اقتصادی آنها مربوط به تحریم هاست و تحریم ها هم مربوط به شیوه و سیاستی که نظام در مذاکرات هسته ای در پیش گرفته و لذا راه حل مشکلات اقتصادی ملت، کوتاه آمدن و تسلیم در مقابل آن چیزی است که امریکا می خواهد. دولت امریکا برای اینکه این صدا به گوش ملت ایران برسد و مردم متقاعد شوند که هر دولتی سر کار آمد ناچار باید راه سازش را در پیش بگیرند زحمت کم نکشیده اند. سفارتخانه مجازی زدند، سخنگوی فارسی زبان منصوب کردند،  فیلتر شکن به ایرن فرستادند، در عالیترین سطح خطاب به ملت ایران بیانیه های مبسوط صادر کردند و خلاصه هر کاری به عقلشان می رسید کردند تا مردم ایران –خصوصا در آستانه انتخابات- به این جمع بندی برسند که راه حل مشکلات اقتصادی کشور گذشتن از دالان سازش است.

حقیقت اما این است که در این مسیر چندان موفق نبودند. مردم ایرام می دیدند و می بینند که اینکه پراید گران شده یا در مغازه سر ک.چه آنها کره پیدا نمی شود ربطی به تحریم و مذاکرات ندارد. مسئله این است که دولتی سر کار است که 2 سال است کار را زمین گذاشته و به حاشیه مشغول است و بنابراین طبیعی است که ترکسیب تحریم و سوء مدیریت چنین بسازی را درست کرده باشد. مردم ایران می دانند امریکا هنری جز دشمنی ندارد و می دانند این امازاده این طرف و آن طرف عالم کور کرده اما شفا بعید می دانم داده باشد. این را هم می دانند که اگر دولت اراده کند و کسانی از داخل پالش تسلیم تفرستندو امکانات کشور تجمیع شود، نه امریکا و نه بزرگتر از امریکا نمی توانند بنشینند و هر روز برای سفره این ملت نقشه های جدید بکشند.

در مناظره دیروز آنچه از همه تلخ تر بود این بود که دو کاندیدا که یکی نماینده رهبر معظم انقلاب در شورای عالی امنیت ملی است و دیگری مشاور ایشان جلوی چشم ملت ایستادند، دشمنی دشمن را نادیده گرفتند و چنان با مردم حرف زدند که گویی مشکلات زندگی و معیشت آنها مربوط به مقاومتی است که در مقابل اجنبی شده است. از آقای روحانی انتظاری نیست. او وقتی از خط سازش دفاع می کند در واقع در حال دفاع از کارنامه خود است. ولی آقای ولایتی چهره واقعی خود را آشکار و حرف آن کسانی را تصدیق کرد که می گفتند ایشان اگر بر سر کار بیاید به اصولگرایان بدتر از آن خواهد کرد که اصلاح طلبان کردند.

در آینده اگر دوباره ایران و غرب بر سر میز مذاکره بنشینند – که خواهند نشست- مذاکره کنندگان غربی می توانند به حرف های آقای ولایتی استناد کنند و بگویند که به شهادت همین حرف ها مشکل از مذاکره کنندگان ایرانی است نه آنها و بنابراین چنان که آقای ولایتی –البته ه تلویح- فرموده اند غربی ها هر چه با ما کردند حقمان بوده است.

انتخابات آخر دنیا نیست. 24 یا 31 خرداد فردایی هم دارد.

مقاله منتشر شده در روزنامه وطن امروز در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۹۲