دستگیری جزایری

دست مریزاد به سربازان بی نام و نشان امام زمان

 

گفته اند عیبش گفتی هنرش نیز بگوی. برادران دلاور و هوشمند ما در وزارت اطلاعات دیروز شهرام جزایری را در حالی که ظاهرا کیسه مختصری هم به تنش کشیده بودند، دستگیر کرده و به ایران برگرداندند. عملیات «باز دستگیری» جزایری تا آنجا که من می دانم بسیار پیچیده و از نوع عملیات هایی با «خطای صفر» بوده است. کاش روزی بشود جزئیات چنین حماسه هایی را که چیزی کم از عملیات های دفاع مقدس ندارد، نوشت. وزارت اطلاعات جور قوه قضائیه را کشید و با دستگیری سریع این مفسد فراری آبی بر آتش دل های سوخته از زیر سوال رفتن اقتدار نظام افشاند. حالا نوبت قوه قضائیه است که خندیدن را از یاد این جانور دو پا ببرد.

آخرین سرمقاله کیهان

با شما درسالي كه گذشت

 

یادداشت الوداع کیهان

 

 

زماني روزنامه را كاغذ اخبار مي دانستند، امروز ظاهرا آنچه با اين عنوان به دست مردم مي رسد بسيار فراتر از اين است. روزنامه ها ديگر فقط خبر نمي نويسند، حتي تلاش مي كنند «تذكره نامه مسئولان» هم نباشند. ابعاد كار تا حد غير قابل تصوري رشد كرده است. اگرچه روزنامه راديو و تلويزيون و مهم تر از آنها اينترنت به لحاظ سرعت در انتشار خبر - خبري كه قصد انتشار آن را دارند و يا به دستشان رسيده باشد - پيشتازند و تنگناهاي سخت افزاري امكان كار سريعتر را از روزنامه ها گرفته است. اما روزنامه ها اكنون سعي مي كنند به جاي شركت در مسابقه سرعت، بر «دقت» و «جامعيت» محصولات خود بيفزايند. تحليل و گزارش به تدريج در روزنامه ها جا را براي خبرتنگ مي كند. وقتي يك روزنامه روي پيشخوان قرار مي گيرد، در اين بازار پر رنگ و لعاب، تنها زماني توجهي بر خواهدانگيخت كه خواننده بداند در آن مطلبي ويژه مي يابد؛ سخني تازه و انحصاري كه جاي ديگر نتوان يافت و اين چيزي است كه كيهان براي آن تلاش كرده است.

دويدن از پي آنچه اتفاق مي افتد، يا آنچه گاهي روزمرگي ناميده مي شود، يكي از بزرگترين معايبي است كه براي روزنامه نويسي برشمرده اند. سالي كه گذشت، سال پر حادثه اي بود. اگر كيهان صرفا مي خواست اين حوادث را روايت كند، مسلما آفت روزمرگي دامنش را مي گرفت و در اين ميان «پيامي» منتقل نمي شد. كيهان تلاش كرد علاوه بر روايت كامل اخبار -مثل هميشه- موضع حق را بيابد و در عين حال كه صحنه را دقيق و با ملاحظه موضع همه طرف ها توصيف مي كند، جانب آن را نگهدارد. به اين معنا بي طرفي در كار ما بي معناست. همه افتخار كيهان اين است كه غيرت خود را با ژست دروغين بي طرفي سودا نمي كند و دفاع خود از موضع حق را به استدلال و سند مي آرايد تا تفاوتي بكند با كار آنها كه فقط در ذهنيات خام و خنده دار خود غوطه ورند.

سال 5831 را، مراد و مقتداي ما، به نام پيامبر اعظم(ص) نامگذاري كرد. همين نامگذاري كه پيش از هر چيز پيام وحدت امت از آن به مشام مي رسيد، ظاهرا خاطر خيلي ها را در اين سو و آن سوي عالم برآشفت. برخي كوشيدند خورشيد را از نورافشاني بازدارند، غافل از آنكه آفتاب را براي برآمدن و تابيدن حاجت به رخصت طلبيدن از خفاشان نيست. ايجاد نزاع و اختلاف ميان شيعيان و برادران سني شان نيز بي ترديد بخش مهمي از طراحي هاي انجام شده براي كاستن از نيروي مسلمانان و آسان كردن راه تسلط بر آنها بود كه دشمن سال گذشته به طور جدي آن را تعقيب مي كرد. اكنون و در پايان سال آنچه به روشني مي توان ديد اين است كه حقيقت محمدي(ص) بسط و نفوذي بي مانند پيدا كرده و دشمنانش از هر وقت ديگري عاجزترند و روشن شده اقدام رهبر معظم انقلاب پاسخي پيشاپيش و البته موثر به اين توطئه ها بوده است. كيهان از همان ابتدا تلاش كرد تمامي فعاليت هاي خود را در اين راستا جهت دهي و تنظيم كند. ستون «با پيامبر اعظم» به قلم مدير مسئول روزنامه به طور ويژه گوشه هايي از حيات نوراني آن اسوه اولين و آخرين را مرور كرد. در ديگر بخش هاي روزنامه نيز الگو گيري از سيره پيامبر اعظم و تلاش براي ياد آوري آموزه هاي آن همواره در دستور كار بود. چنانكه اكنون و در پايان سال، مقام هاي مسئول خبر داده اند كه كيهان از حيث پرداختن به موضوع پيامبر اعظم(ص) در ميان رسانه هاي مكتوب حائز رتبه نخست شده است.

 

  

از مهم ترين حوادثي كه در سال 5831 رخ داد و كيهان به لطف خداوند از آزمون چگونگي پرداختن به آن سربلند بيرون آمد، حماسه اي بود كه حزب الله لبنان در نبرد قهرمانانه خود با غاصبان صهيونيست آفريد. كيهان از روز نخست عهد كرد كه تمام نيروي خود را براي حمايت از برادران خود در مقاومت اسلامي لبنان به كار گيرد. نتيجه آن شد كه كيهان تيتر اول خود را در تمام مدت 33 روزه جنگ، به توصيف اخبار دلاوري هاي رزمندگان حزب الله اختصاص داد و علاوه بر آن با منابع دقيقي در صحنه نبرد ارتباط گرفت تا صحنه را هر چه واقعي تر توصيف كند، واقعيتي كه از هر حماسه ديگري قهرمانانه تر و شور انگيز تر بود و بسياري ابعاد آن تا امروز هم ناگفته است. اين اقدام، با دو گونه واكنش روبرو شد كه هر دو به عنوان سند افتخار كيهان ثبت خواهد شد. سيد حسن نصرالله رهبر دلير مقاومت اسلامي لبنان پس از جنگ توسط نماينده خود در ايران پيامي مستقيم براي كيهان فرستاد و استراتژي خبري- تحليلي كيهان در ايام جنگ را «قوي ترين حمايت رسانه اي» از حزب الله ناميد. از آن سو برخي خودفروختگان كه هر چه باشند، ايراني و مسلمان نيستند، به خيال خام خود و با هدف تخفيف اقدام كيهان، در بنگاه هاي سخن پراكني خود نوشتند «كيهان 33 روز در ايران نبود، مگر در اين مدت داخل كشور هيچ خبري در ايران نبود كه شما يكسره لبنان را تيتر كرديد؟!» و كيهان پاسخشان داد «بلي، ما 33 روز خارج از ايران بوديم، شما هم مثل ما خارج از ايران بوديد منتها با اين تفاوت كه شما در اسراييل بوديد و ما در لبنان»!

پرونده هسته اي ايران ديگر موضوعي بود كه كيهان در سال گذشته با دقت و حساسيت به آن پرداخت. از ديد كيهان پرونده هسته اي را نبايد و نمي توان جدا از ديگر پرونده هايي دانست كه ميان ايران و غرب گشوده است؛ پرونده عراق، پرونده لبنان، پرونده فلسطين، پرونده بازار جهاني نفت و ... ما در سال گذشته استدلال كرديم كه تمامي اين پرونده ها هم سرنوشت هستند و در يك نقطه به هم مي رسند و آن نقطه اين است كه ايران رهبري استراتژيكي خاورميانه را در دست دارد و اين امريكا را سخت نگران و بيمناك كرده است. در واقع توان هسته اي، فقط بخشي از ظرفيت استراتژيك ايران است و ايران براي حل آن از تمامي اين ظرفيت كه در جاي جاي منطقه پهناور خاورميانه گسترده است، استفاده خواهد كرد. غرب ابزار هاي بسيار كمي براي توليد فشار واقعي بر روي ايران در دست دارد و ايران از هر زمان ديگري در طول تاريخ خود قدرتمند تر است. به اين ترتيب كيهان با استناد به تحليل هايي كه غربيان خود منتشر كرده اند تاكيد كرد كه امروز مهم ترين ابزار دردست دشمن عمليات رواني و مهم ترين نقطه اميد آن ايجاد اختلاف در داخل و شكست اجماع ملي است.

و اما در عرصه سياست داخلي كيهان در سال 5831 مهم ترين وظيفه خود را مقابله با مفسدان اقتصادي و فرهنگي و حمايت از جبهه اصولگرايي قرار داد حمايت فعال از دولت اصولگرا و خدمتگزار دكتر احمدي نژاد قرار داد. از يك سو در مقابل بسياري از حملات ناجوانمردانه اي كه اصولگرايان و مخصوصا دولت را ظاهرا مخاطب قرار مي داد اما در واقع كليت نظام را هدف گرفته بود ايستاد و از سوي ديگر هر جا لازم بود و ضرورت ايجاب مي كرد از ارائه تذكر مشفقانه و نقد مستند دريغ نورزيد. اين مشي كه به عقيده ما تبلور اصولگرايي واقعي است همچنان ادامه خواهد يافت.

در حالي كه سطرهاي پاياني اين مقاله نوشته مي شد، خبر آمد كه سربازان گمنام و غيور امام زمان در وزارت اطلاعات با همكاري دستگاه قضايي، مفسد فراري، شهرام جزايري را دستگير كرده و به كشور باز گردانده اند. گفته اند سالي كه نكوست از بهارش پيداست. اميد كه سال 68، سال مبارزه عميق و همه جانبه با فساد و شكوفا شدن هر چه بيشتر استعداد هاي نهفته ايران باشد.

 

یادداشت روز کیهان در روز دوشنبه28 اسفند 1385

 

پاسخی به بهنود

چرا به شما برخورد؟

پاسخی به نقد مسعود بهنود بر سرمقاله «نقطه امید دشمن»

 

سرمقاله روز یکشنبه کیهان واکنش های مختلفی برانگیخت. پس از انتشار مطلب بسیاری دوستان به من گفتند جان مطلب در پرونده هسته ای همین است که نوشته ای و غربی ها برای توقف برنامه هسته ای ایران بیش از هر چیز روی بالا گرفتن اختلاف ها در داخل حساب کرده اند. اما از آنها که مخاطب اصلی آن سرمقاله بودند صدایی درنیامد الا مطلبی که مسعود بهنود در روزنت نوشت.

متن مقاله بهنود را اینجا بخوانید.

این یادداشت پاسخ بسیار مختصری است به نوشته این «پیر کارگر» استعمار.


 

جان کلام مسعود بهنود در نقدی که بر سرمقاله روز یکشنبه کیهان  (که متن کامل آن بر روی این وبلاگ قرار دارد)  نوشته دو نکته است. اول اینکه در تشدید اختلاف های داخلی برسر موضوعات مختلف، دولت بیش از هر کس دیگری مقصر است و دوم، اینکه، آنچه کیهان نوشته در واقع آغاز پروژه ای است که بر اساس آن «به بهانه اين که دولت مشغول مبارزه اي سخت است، و انتقاد از اين دولت فقط کار ستون پنجم دشمن، مي توان دهان ها را بست و قلم ها را شکست».

درباره مورد اول روشن است که من برخی کج سلیقگی ها را در رفتار دولتیان را انکار نمی کنم (یادداشتی از نگارنده در این باره را اینجا بخوانید) اما این هم جای انکار ندارد که پروژه ای وسیع، سیستماتیک و سازماندهی شده برای ناکارآمد و نابالغ نشان دادن تصمیمات دولت در تمامی حوزه ها، بویژه سیاست خارجی و پرونده هسته ای، وجود دارد و از مراکز موازی –یعنی غیر مرتبط با هم اما دارای هدف مشترک- مدیریت می شود. فقط به عنوان یک نمونه من اطلاع موثق دارم که درست پس از روی کار آمدن دولت نهم، برخی لابی های داخلی برای طرف های غربی –که در آستانه توافق بر سر اصفهان به اضافه یک پایلوت در نطنز با ایران بودند- پیغام فرستادند که فعلا دست نگهدارید، این دولت ظرف چند ماه سقوط خواهد کرد وآن وقت می توانید از موضع بسیار قویتری با ایران وارد مذاکره شوید و... (قصه لابی های غیر رسمی داستان بلندی است که شاید زمانی نوشتم). این که این لابی ها چه کسانی هستند کاملا مشخص و رفتار آنها قابل پی گیری است. اقدامات این لابی ها هیچ ارتباطی به درست یا غلط بودن رفتار دولت ندارد. آنها به دلیل نگرانی ازمنافع به خطر افتاده خویش نه منافع ملت که ادعا می شودبه خطر افتاده است، خود را موظف می دانند با هر تصمیمی از جانب دولت مخالفت کنند و برایشان هم مهم نیست که در این میان چهبر سر منافع ملی ی آید. یادداشت کیهان خطاب به کسانی بود که برخی تحلیل های سست درباره بحران زا بودن سیاست خارجی دولت اصولگرا را جدی گرفته اند و احیانا تلنگری در این باره که دشمن به انتقادهای –بعضا دلسوزانه- آنها دلبسته می تواند لااقل برخی از آنها را از راهی که می روند بازدارد.

اما درباره مورد دوم فکر می کنم از اساس اشتباهی رخ داده است. مخاطب سرمقاله کیهان اساسا امثال بهنود نبودند که حالا او خود را وسط دعوا انداخته و مدعی شده است. بهنود و همگنان او عمری است که از صفوف ملت ایران خارج شده و به کاسه لیسی دشمنان این ملک و ملت مشغولند و  طبعا هیچ دیوانه ای در امریکا و اروپا ساز ناهمراه آنها با نظام جمهوری اسلامی را به معنای ایجاد شکاف در صفوف ملت ایران نمی گیرد. بهنود اگر با امریکا همراهی و با راهبرد های نظام جمهوری اسلامی مخالفت نکند جای تعجب و تامل است. ضرورتی هم به شکستن قلم امثال ایشان نیست. بالاخره خلایق به تفریح احتیاج دارند.    

ایران متوقف نخواهد شد

اختصاصی-عقل سرخ

 

ایران متوقف نخواهد شد

تحلیل روزنامه صهیونیستس هاآرتص از بی اثر بودن قطعنامه های تحریم علیه ایران

 

ها آرتص یکی از مهم ترین روزنامه هی صهیونیستی است. نوشته های این روزنامه عمدتا از آن جهت اهمیت دارد که بیانگر «موضع حقیقی» دولت اسراییل است. در واقع، هاآرتص به نوعی ارگان جریان رسمی در اسراییل است و مواضع آن همان چیز هایی است که مقام های رسمی به زبان نمی آورند ولی بر مبنای آنها عمل می کنند. ازاین به بعد تعداد بیشتری از این قبیل مطالب روی وبلاگ قرار خواهم داد.


«ملتي که جوانانش با دست خالي بتوانند سوخت هسته‌اي توليد کنند خواهد توانست به قله‌هاي ديگر نيز دست يابد» اين چيزي بود که محمود احمدي‌نژاد رئيس جمهور ايران به مردم ايران گفت. اين همچنين پاسخ ايران به تصويب اجماعي قطعنامه تحريم عليه ايران نيز مي‌باشد.

تحريم‌هاي سبکي که شوراي امنيت سازمان ملل با آن موافقت کرد قرار است در اين مرحله به ايران هشدار دهد تا از هرگونه فعاليت فني يا علمي در زمينه توليد هسته‌اي براي مصارف نظامي خودداري کند. اين تحريم‌ها مي‌تواند مقدمه تحريم‌هاي سخت‌تري از جمله تحريم‌هاي فاقد گزينه نظامي شود.

در عمل اين قطعنامه ادامه فعاليت هسته‌اي ايران را متوقف نخواهد کرد. اين قطعنامه

 


 

قدرت کافي براي جلوگيري از ادامه ساخت نيروگاه بوشهر يا توليد سانتريفيوژهاي غني‌سازي اورانيم را ندارد. ايران در گذشته هم مي‌دانست که چگونه مقابل چشم ناظران بين‌المللي دانش و ابزارهاي توليد توان هسته‌اي وارد کند. به نظر مي‌رسد اين سيستم روابط محرمانه لزوماً به همکاري کشورها وابسته نيست. ايران که ديروز اين قطعنامه را غير قانوني اعلام کرد مي‌تواند همکاري با آژانس بين‌المللي انژي اتمي را متوقف کند و نفس ادامه همکاري را به اهرمي براي متوقف کردن اجراي تحريم‌ها تبديل کند.

تحليل ايران اين است که مجموعه تحريم‌هايي که ديروز تصويب شد فرصت کافي در اختيار او قرار مي‌دهد تا دور از تهديد نظامي عليه خود به مذاکراتي که عملا از ماه اگوست متوقف شده بود ادامه دهد. طبق تفسير ايران قطعنامه ديروز لطمه به موضع امريکا بود چرا که ايران در همه مذاکراتي که سال جاري انجام داد خواستار تضمين امريکا براي عدم حمله به ايران بود و امريکا از دادن چنين تضميني امتناع مي‌کرد و اکنون قطعنامه سازمان ملل، حداقل فعلاً، گزينه نظامي را منتفي مي‌کند.

مشکلات بزرگي که در تدوين اين قطعنامه وجود داشت و عقب نشيني‌هايي که کشورهاي اروپايي و امريکا از سر ناچاري انجام دادند تا اين قطعنامه تصويب شود اين تحليل ايران را تقويت مي‌کند که تحريم‌هاي شديدتر با مشکلات بيشتري در تصويب روبرو خواهند شد. علاوه بر اين، ‌شبکه ارتباطات بين‌المللي ايران شامل توافق‌هاي تجاري و قرار داد فروش نفت به هند، پاکستان و ترکيه، نفوذ بسيار ايران در عراق و روابط اقتصادي و سياسي بويژه با روسيه از نظر تهران سد محکم و موثري در برابر تنبيه‌هاي شديدتر است.

در عين حال احمدي‌نژاد مي‌تواند نه تنها با تکيه بر جريان افراطي در حاکميت ايران بلکه با تکيه بر افکار عمومي ايران بر مواضع خود پافشاري کند. طبق نظرسنجي‌هايي که اخيرا انجام شده بخش عمده‌اي از مردم با اين موضع نظام موافقند که طرح هسته‌اي ايران تنها براي مصارف مسالمت‌آميز طراحي شده است و ايران در استفاده از آن کاملا محق است. اين در حاليست که در خصوص مسائل داخلي احمدي نژاد در معرض انتقاد است. انتقادي که در انتخابات شوراهاي شهر و مجلس خبرگان خود را نشان داد.

 

هاآرتص

24 دسامبر 2006

 

نقطه امید دشمن

نقطه امید دشمن

 

چگونه می توان ایران را متوقف کرد؟ این، شاید مهم ترین پرسشی است که غربی ها ظرف ماه های اخیر از خود پرسیده و به آن اندیشیده اند. سرعت پیشرفت ایران زیاده از حد تند و هراس آور است. ایران پیش از هر قدرت دیگری در خاورمیانه احساس اعتماد به نفس می کند. سال هاست روشن شده ثبات جهان با ثبات خاورمیانه پیوندی عمیق دارد و اکنون معلوم شده ثبات خاورمیانه قبل از هر چیز وابسته به اراده ایران است. خاورمیانه «حقیقتا» ایرانیزه شده اگر چه به لحاظ حقوقی هنوز دولت های دست نشانده غرب بر مقدرات آن حاکمند. موقعیت ایران در منطقه به گونه ای است که نه امریکا را جدی می گیرد و نه به آن احساس نیاز می کند. متحدان ایران اکنون دیگر نه گروه های حاشیه ای و منزوی، بلکه قدرت های منطقه ای با پشتوانه های وسیع مردمی اند. درد زایمان پروژه خاورمیانه بزرگ امریکایی ها را آزار داد اما آنچه نهایتا روی دستشان گذاشت فقط یک ایران بسط یافته بود، بسط یافته در سراسر منطقه با قدرتی بسیار بزرگتر از آنچه تا چند سال پیش کسی حتی می توانست تصور آن را بکند.

با این ایران چگونه باید معامله کرد؟ «رابرت جوزف» معاون کنترل تسلیحات رایس زمانی گفته بود ایران هر دو پای خود را روی پدال گذاشته و تخته گاز جلو می رود. موضوع بحث جوزف البته برنامه هسته ای ایران بود اما سخن او درباره کلیت موقعیت منطقه ای ایران هم صادق است. این موقعیت، توسط مولفه های بسیاری ساخته شده که برنامه هسته ای فقط یکی از آنها –و البته جزو مهم ترین آنها– است.

 

 

اندیشیدن به شیوه هایی برای مهار ایران در ماه های اخیر انرژی زیادی از امریکایی ها و صهیونیست ها گرفته است. در یک تحلیل کلی و پس از مطالعه دقیق مجموعه آنچه در این مدت از جانب امریکایی ها گفته شده و همچنین تامل در مجموعه آنچه در عمل انجام داده اند، می توان دریافت که امریکایی ها برای توقف ایران بیش از هر چیز روی در عامل حساب باز کرده اند و قرائنی وجود دارد که برای تقویت هر چه بیشتر این دو عامل در حال برنامه ریزی های وسیع و البته کم بیش پنهانی است.

عامل اول برای توقف تسلط ایران بر منطقه خاورمیانه این است که هر چه زودتر و به هر ترتیبی که شده برنامه هسته ای ایران و خصوصا پروژه ای که در نطنز در حال تعقیب است متوقف شود. راز این همه تاکید که امریکایی ها بر لزوم تعلیق برنامه ایران قبل از آغاز هرگونه مذاکره می کنند همین است. امریکایی ها خوب می دانند به ازای هر یک ماشی که در نطنز نصب می شود، به همان میزان موضع ایران پای میز مذاکره قوی تر و ارعاب آن و امتیاز گیزی از آن دشوار تر می شود، این مسیر از دید آنها هرچه زودتر باید متوقف شود ولو لازمه آن دادن وعده های خوش آب و رنگ و گول زننده به ایران باشد. وقتی غربی ها به ایران می گویند آنچه از ایران می خواهند فقط یک «ترمز» است و ایران بلافاصله بعد از اینکه اوضاع آرام شد می تواند بذنامه خود ار ادامه دهد، باید دانست هیچ چیز جز یک پروژه فریب دیگر در کار نیست. ورود به تعلیق لااقل 3 خسارت استراتژیک کلان دارد که به هیچ وجه قابل جبران نیست: 1- اخلال در نظم منطقی پیشرفت برنامه ایران و عقب افتادگی دوباره کار 2- بی خاصیت شدن مذاکرات (وقتی کسی چیزی از شما نخواهد، طبعا چیزی هم به شما نخواهد داد.) 3- مواجه شدن با دشواری بزرگی به نام خروج از تعلیق که مستلزم پرداخت هزینه های فراوانی خواهد بود.  

غربی ها می دانند در برنامه هسته ای نقطه ای هست که در آن بازدارندگی تولید می شود اما سلاح نه، و ایران فاصله چندانی با آن نقطه ندارد. مشکل آنها فقط این است که به این نکته توجه نمی کنند که ایران هم آنچه را که آنها می دانند می داند.

عامل دوم و بسیار مهم تری که غرب برای توقف پیشرفت ایران به آن امید بسته افزایش اختلاف های داخلی در ایران است. در واقع این چیزی است که امریکایی ها مدت هاست روی آن کار می کنند. امریکایی ها این عقیده خود را که «مسئله ایران فقط راه حل داخلی دارد» به هیچ وجه پنهان نمی کنند. از دید امریکا مسئله ایران تنها زمانی حل خواهد شد که دولت و ملت ایران یا گروه های مختلف درون دولت، روبروی هم بایستند و یکدیگر را متهم به تندروی و بحرانی کردن اوضاع کشور بکنند. در این صورت برنامه ایران پشتوانه اصلی خود را که همان خواست ملی و اجماع گروه های داخلی است، از دست خواهد داد و از داخل مهار خواهد شد.

این پروژه از جانب غرب با جدیت در حال پی گیری است. برخی اظهارات چند نفر از چهره های سرشناس سیاسی و اعلام نظر های یکی دو گروه سیاسی داخلی اخیرا غرب را به طمع انداخته که مسیر فشار در حال جواب دادن است و اگر تداوم پیدا کند به زودی دامنه اختلاف ها در ایران چنان بالا خواهد گرفت که برای توقف برنامه ایران دیگز نیازی به فشار خارجی نباشد. این خطر بزرگی است و باید هر چه زودتر برای آن چاره ای اندیشید. سیاستمداران ایرانی که به هر دلیل خود را موظف به انتقاد پی در پی از دولت می دانند باید به هوش باشند که اظهارات آنها اکنون بدل به بهانه ای برای طمع دشمن در ایران شده و دشمن اگر به ایننتیجه برسد که فشار هایش در حال نتیجه دادن است در افزودن به آنها تردید نخواهد کرد.

این جملات را بخوانید: «مقام های امریکای و اروپایی فکر می کنند تمایل جدید ایران به مذاکره نشانه آن است که فشار ها بر ایران کارآمد بوده است. ایم فشار ها شامل قطعنامه های مقدماتی تحریم بود که ایران را لرزاند زیرا مورد حمایت روسیه و چین قرار گرفت. نیکلاس برنز می گوید ما امدیواریم همه این فشار ها بر بحث های داخلی ایران تاثیر بگذارد. ما آنها را در حالت دفاعی قرار داده ایم» (واشینگتن پست، 6 اسفند 1385). «یک دیپلمات انگلیسی می گوید شواهدی در دست است که تحرسم های اقتصادی محدود که از دسامبر علیه ایران اعمال شد کم کم دارد موثر واقع می شود. ما احساس می کنیم فشار ها بر تهران اثر داشته و باعث بروز بحث هایی در این کشوذر شده است» (آسوشیتد پرس، 27 فوریه 2007). «آنچه که تحریم یک جانبه ایران از سوی امریکا طی یک دهه نتوانست انجام دهد، تحریم محدود سازمان ملل طی کمتر از یک ماه انجام داد. ایرانی ها دارند تغییر عقیده می دهند» (نیویورک تایمز، 27 فوریه 2007).

هیچ خطری برای ایران بزرگتر از این نیست که غربی ها خیال کنند تهدید هایشان دارد جواب می دهد و کسانی که غرب را به ایت نتیجه برسانند مرتکب خیانتی بزرگ در حق کشور و ملت خود شده اند. توجه کنید همه آنچه غربی ها را واداشته با ذوق زدگی چنین جملاتی بنویسند چند بیانیه و اظهار نظر ساده و پراکنده در این و سو و آن سوی کشور بوده که تازه عمدتا به قصد صاف کردن خرده حساب های داخلی با دولت بین شده نه از یک موضع استدلالی مستحکم و خیر خواهانه.

کمی به دور و بر خود نگاه کنید، چه کسانی نمی گذارند امید دشمن ناامید شود؟

 

سرمقاله روزنامه کیهان، روز یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۵

 

اسناد پرونده هسته ای ایران-2

اسناد پرونده هسته ای ایران-2

 

ژوئن 2003

 


*گزارش مدیرکل به شورای حکام در 6 ژوئن 2003

 

ترجمه کامل این گزارش را در زیر می آورم.

 

 

گزارش مدیرکل درباره اجرای پادمان در ایران

خرداد1382

6 ژوئن 2003

 

الف – مقدمه

1- در جلسه شورای حکام در تاریخ 17 مارس 2003 دبیرکل آژانس در زمینه گفت و گوهایی که با جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته ( که از این پس با نام ایران اشاره می‌شود) گزارشی را در رابطه با برخی مسائل پادمان که نیاز به توضیح داشته و اقداماتی که در ارتباط با اجرای موافقتنامه بین ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای کاربرد پادمان مربوط به معاهده منع گسترش سلاحهای هسته‌ای (قرارداد پادمان) مورد نیاز می‌باشد، ارائه نمود. این گزارش اطلاعاتی را در زمینه ماهیت مسائل پادمان و اقداماتی که مورد نیاز می‌باشد، را ارائه نموده و پیشرفت های صورت گرفته از ماه مارس در این زمینه را شرح می‌دهد. به گزارش کلی‌تر در مورد اجرای پادمان در این سند اشاره نشده، ولی در گزارش های اجرای پادمان به آنها اشاره شده است.

ب - پیشرفتهای اخیر

2- در اجلاس عادی سپتامبر 2002 کنفرانس عمومی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، آقای آقازاده اظهار داشت که ایران «طرح دراز مدتی را برای ساخت نیروگاههای برق هسته‌ای با ظرفیت کل 6000 مگاوات طی دو دهه در دست دارد». او همچنین اظهار نمود که چنین پروژه عظیمی مستلزم «طرح ریزی از پیش طراحی شده همه جانبه‌ای در زمینه های مختلف فن‌آوری هسته‌ای چون چرخه سوخت، ایمنی و پسمانداری می‌باشد».

3- طی کنفرانس عمومی، دبیرکل با معاون رئیس جمهور ایران ملاقات و از وی خواست تا این مسئله را که آیا ایران در حال ساخت تأسیسات هسته‌ای بزرگ زیرزمینی در نطنز و کارخانه تولید آب سنگین در اراک، همانطور که در رسانة‌های آگوست 2003 گزارش شده است؛ می‌باشد را تأیید نماید. معاون رئیس جمهور برخی اطلاعات در رابطه با مقاصد ایران برای توسعه چرخه سوخت هسته‌ای را ارائه نمود و با بازدید دبیرکل و معاون پادمان از این دو سایت در اواخر سال 2002 و گفت وگو با مقامات ایران طی این اجلاس در رابطه با طرح های توسعه هسته‌ای ایران موافقت کرد.

4- بازدید از ایران برای اکتبر 2002 برنامه‌ریزی شده بود، ولی این کار در تاریخ 21 تا 22 فوریه 2003 انجام گرفت. دبیرکل از سوی معاون خود در امور پادمان (DDG-SG) و همچنین مدیر بخش مربوط به عملیات پادمان (B)، همراهی می‌شد.

5- طی بازدید، ایران دبیرکل را از برنامه غنی سازی اورانیوم که شامل دو تأسیسات جدید واقع در نطنز بنام کارخانه آزمایشی غنی سازی سوخت (PFEP) که ساخت آن رو به اتمام بود، و یک کارخانه بزرگ غنی سازی در مقیاس تجاری (FEP) که در دست ساخت بود، مطلع نمود. این دو تأسیسات برای اولین بار و طی این بازدید به آژانس اعلام می‌شد، و دبیرکل از هر دو این تأسیسات بازدید بعمل آورد. ایران همچنین تأیید نمود که کارخانه تولید آب سنگین، که در پاراگراف 3 در بالا به آن اشاره شده است، در اراک در دست ساخت می‌باشد.

6- طی این بازدید، دبیرکل اطلاع حاصل نمود که ایران تغییرات مربوط به توافقات جانبی را، همانطور که از سوی شورای حکام در سال 1992، درخواست و در آن خواستار ارائه اطلاعات و تدارکات اولیه مربوط به طراحی تأسیسات جدید و تغییرات در تأسیسات موجود شده، همچنین اطلاعات اولیه در زمینه محل های جدید در خارج از تأسیسات را که مواد هسته‌ای به طور مرسوم در آنها مورد استفاده قرار می‌گیرد (LOFs)، را مورد قبول قرار خواهد داد. این مطالب طی نامه‌ای به آژانس در تاریخ 26 فوریه 2003 مورد تائید قرار گرفت (پاراگراف 15 در زیر را مشاهده بفرمائید).

7- بعلاوه، در پاسخ به درخواست آژانس مبنی بر انتقال مواد هسته‌ای به ایران، که اخیراً توسط کشور عرضه کننده و در پاسخ به استفسارهای مکرر آژانس تأیید شده است، ایران دریافت اورانیوم طبیعی در سال 1991 را بصورت 1000کیلوگرمUF6 ، 400 کیلوگرم UF4، و 400 کیلوگرم UO2، که قبلاً به آژانس گزارش نشده بود و اکنون در آزمایشگاه چند منظوره جابرن حیان (JHL) در مرکز تحقیقات هسته‌ای تهران (TNRC) نگهداری می‌شود، را تصدیق نمود. ایران همچنین آژانس را مطلع نمود که بیشتر UF4 را در سال 2000 و در آزمایشگاه جابربن حیان به فلز اورانیوم تبدیل نموده است. این اطلاعات متعاقباً از سوی ایران و از طریق یک نامه جداگانه خطاب به آژانس در تاریخ 26 فوریه 2003 مورد تأیید قرار گرفت.

8- طی گفت وگوهای مقامات ایرانی با معاون دبیرکل در امور پادمان، در ماه فوریه به اطلاعات ارائه شده از سوی منابع آزاد در زمینه امکان انجام فعالیت های غنی سازی در کارگاه شرکت کالا الکتریک در تهران از سوی آژانس اشاره گردید. مقامات ایرانی تصدیق نمودند که این کارگاه برای تولید اجزاء سانتریفیوژ مورد استفاده قرار می‌گرفته، ولی اظهار نمودند که هیچگونه عملیاتی در رابطه با برنامه اجرای غنی سازی سانتریفیوژ و استفاده از مواد هسته‌ای، در شرکت کالای الکتریک و یا محل دیگری در ایران وجود نداشته است. طبق اظهارات مقامات ایرانی، تمام آزمایشات با استفاده از مطالعه و بررسی های شبیه سازی انجام گرفته است. در حالی که تأسیسات تولید اجزاء سانتریفیوژ، جزو تأسیسات هسته‌ای که باید تحت توافقنامه پادمان NPT به آژانس اعلام شود، نمی‌باشد، از ایران طبق اظهارات خود مبنی بر سیاست شفافیت، خواسته شد تا به آژانس اجازه دهد تا از این کارگاه بازدید بعمل آورده و با برداشتن نمونه‌های محیطی آژانس را در تأیید اظهارات ایران مبنی بر عدم وجود مواد هسته‌ای و فعالیتهای مربوطه اش نشده یاری نماید. این درخواست ابتدا رد شد. مقامات ایرانی به آژانس اظهار داشتند که این بازدیدها و نمونه برداری‌ محیطی مورد درخواست، فقط موقعی الزامی خواهد بود که پروتکل الحاقی پذیرفته شود و مورد اجرا قرار گیرد با این حال، آنها متعاقباً با اجازه دسترسی به کارگاه (بخش های محدودی از محل در ماه مارس و تمام کارگاه در ماه مه) موافقت نمودند، و اخیراً اشاره نموده‌اند که آنها اجازه نمونه‌برداری محیطی را طی بازدید کارشناسان غنی سازی آژانس از ایران که بین 7 تا 11 ژوئن 2003 صورت خواهد گرفت (پاراگراف 11 را در زیر مشاهده بفرمائید)، را مورد بررسی قرار خواهند داد.

9- در 26 فوریه 2003، لیستی از سؤالات و درخواست ها به منظور توضیح و روشن‌سازی در رابطه با سانتریفیوژ و برنامه‌های غنی سازی لیزر و برنامه آب سنگین به ایران ارائه گردید و تقاضای پاسخ کتبی در این زمینه گردید. پاسخ کتبی ایران در تاریخ 4 ژوئن 2003، دریافت گردید، که مفاد آن با مقامات ایرانی پیگیری خواهد شد.

10- در نامه‌ای به تاریخ 5 مه 2003، ایران برای اولین بار آژانس را از قصد خود مبنی بر ساخت یک راکتور تحقیقاتی آب سنگین در اراک (40 مگاوات راکتور تحقیقاتی هسته‌ای ایران) مطلع نمود. ایران همچنین از طرح خود مبنی بر آغاز ساخت کارخانه تولید سوخت در اصفهان (FMP) آژانس را مطلع نمود.

11- طی جلسه‌ای بین معاون رئیس جمهور ایران و دبیرکل در 5 مه 2003، دبیرکل درخواست آژانس مبنی بر اجازه فرستادن بازرسان آژانس به کارگاه شرکت کالای الکتریک در تهران، و نمونه برداری محیطی را مورد تأکید قرار داد. دبیرکل همچنین به پیشنهاد اولیه آژانس در ماه آوریل برای بازدید گروهی از کارشناسان آژانس از ایران و گفت وگو در مورد برنامه توسعه و تحقیقات سانتریفیوژ بمنظور ارزیابی اینکه چگونه وضعیت موجود پروژه بدون استفاده از مواد هسته‌ای طی آزمایشات می‌تواند به انجام برسد، اشاره نمود. ایران موافقت نمود تا این پیشنهاد را مورد بررسی قرار داده و متعاقباً در تاریخ 7 تا 11 ژوئن 2003 موافقت خود را اعلام نمود.

پ – اجرای پادمان

12- لازمه بند 8 توافقنامه پادمان ایران این است که ایران آژانس را در جریان اطلاعات مربوط به «مواد هسته‌ای که طبق توافقنامه تحت پادمان قرار دارد و همچنین خصوصیات تأسیساتی که مربوط به پادمان چنین موادی می‌باشد»، قرار دهد.

13- همانطور که در بندc34  توافقنامه پادمان پیش بینی شده است، مواد هسته‌ای و خلوص مناسب و مورد نیاز برای ساخت سوخت، یا غنی سازی و یا هرگونه مواد هسته‌ای که در مراحل بعدی در چرخه سوخت هسته‌ای تولید می‌شود، تحت نظارت روند پادمان که در توافقنامه مشخص شده، قراردارد. این روند شامل، گزارش ایران به آژانس در مورد هرگونه تغییراتی در موجودی مربوط به مواد هسته‌ای از طریق ارائه گزارشات مربوط به تغییر موجودی (ICRs) 5 می‌باشد. تغییرات معین در موجودی مستلزم ارائه گزارش اضافی می‌باشد. این مسئله شامل وارد کردن مواد هسته‌ای به مقدار متجاوز از یک کیلوگرم مؤثر می‌باشد، که طبق بند 95 از توافقنامه پادمان ارائه گزارش به آژانس قبل از وارد نمودن آن الزامی است.

14- به منظور قادر ساختن آژانس برای بررسی و تحقیق در زمینه موجودی مواد هسته‌ای، ایران نیز موظف است تا اطلاعات مربوط به طراحی تأسیسات (همانطور که در بند 1-98 توافقنامه پادمان معین شده است) و اطلاعات در زمینه محل های خارج از تأسیسات (LOF)  را ارائه نماید. طبق بند 42 توافقنامه پادمان ایران، محدودیت زمانی اعلام اطلاعات طراحی تأسیسات هسته‌ای جدید در آئین نامه اجرایی مشخص می‌شود، ولی در هر صورت این اطلاعات باید «هر چه زودتر و قبل از تزریق مواد به تأسیسات جدید» ارائه شود. بند 49 ملزم می‌سازد که اطلاعات LOF نیز «به موقع» ارائه گردد.

15- بخش کلی توافقنامه‌های جانبی که از سال 1976 تا 26 فوریه 2003 با ایران اجرا می‌شود، شامل چیزی است که تا 1992 متن استاندارد به حساب می‌آمده و خواستار ارائه اطلاعات طراحی در زمینه تأسیسات جدید و قبل از تزریق مواد هسته‌ای به تأسیسات یعنی در مدتی که بیش از 180 روز نبوده باشد، و ارائه اطلاعات در زمینه محل های خارج از تأسیسات (LOF) به همراه گزارش مربوط به دریافت مواد هسته‌ای در LOF می باشد. با پذیرش ایران در 26 فوریه 2003 مبنی بر تغییر و تحولات در توافقنامه های جانبی پیشنهاد شده توسط آژانس، بخش کلی توافقنامه‌های آژانس اکنون مستلزم این است که ایران آژانس را در جریان تأسیسات جدید خود قرار داده و تغییر و تحول در تأسیسات موجود را از طریق ارائه اطلاعات اولیه طراحی به محض تصمیم ‌گیری در زمینه ساخت، تصویب ساخت و یا تغییراتی که صورت می‌گیرد و ارائه اطلاعات طراحی در حین پیشرفت کار را به آژانس اعلام نماید. قرار است اطلاعات در مراحل اولیه پروژه، طراحی اولیه، ساخت و مراحل راه‌اندازی ارائه شود.

پ – 1- واردات مواد هسته‌ای

UF4  ,UF6 -15  و UO2 وارد شده از سوی ایران در سال 1991 موادی هستند که همانطور که در بند c34 از موافقتنامه پادمان ایران قید شده، تحت کلیه روندهای پادمان که در قرارداد مشخص شده، بخصوص نیاز به گزارش تغییرات موجودی، قرار دارد. بنابراین ایران متعهد بود که واردات مواد مورد سؤال را بهنگام وارد کردن گزارش نماید. همچنین ایران متعهد بود اطلاعات طراحی را به محض امکان و قبل از اینکه این مواد به تأسیسات دریافت کننده تزریق شود را گزارش نماید.

17- ایران در نامه 26 فوریه 2003 خود دریافت مواد مورد سؤال را تأیید نمود. ایران اظهار نمود که تفسیرش از بند c34 و 95 موافقتنامه پادمان این بوده است که هیچگونه ارائه گزارشی به آژانس تا موقعی که مقدار کل مواد از یک کیلوگرم مؤثر تجاوز ننماید، ضروری نمی‌باشد. در هر حال، همانطور که در پاراگراف 13 در بالا اشاره شده است، تمام موادی که در بند c34 موافقتنامه پادمان به آن اشاره شده است، باید به آژانس گزارش می شد. بند 95 بر ضرورت و لزوم اعلام قبلی، با توجه به واردات مواد هسته‌ای که متجاوز از یک کیلوگرم مؤثر باشد، تاکید دارد.

18- ایران در تاریخ 15 آوریل 2003 گزارش تغییر موجودی (ICR)  را در ارتباط با واردات مواد هسته‌ای، و در 5 مه 2003، اطلاعات اولیه طراحی برای آزمایشگاه جابربن حیان، جایی که بیشتر این مواد در آنجا نگهداری می‌شود را ارائه نمود.

پ - 1-1 فرآوری UF6

19- مقامات ایران اظهار نموده‌اند که UF6 وارداتی مورد فراوری قرار نگرفته است. و بخصوص اینکه این مواد در غنی سازی، سانتریفیوژ و یا سایر آزمایشات مورد استفاده قرار نگرفته است. یک سیلندر بزرگ و دو سیلندرکوچک UF6 که محتوی UF6 وارد شده بوده در ماه فوریه به آژانس نشان داده شده است. این سیلندرها در ماه مارس در آزمایشگاه جابربن حیان در دسترسی آژانس قرار گرفته است. در آن زمان، بعد از اینکه بازرسان آژانس متوجه شدند که یکی از سیلندرها سبکتر از آن چیزی بوده که گزارش شده، مقامات کشور توضیح دادند که مقدار کمی از) UF6 1.9کیلوگرم) به دلیل نشت از دریچه‌های دو سیلندرکوچک، از بین رفته است. طی بازرسی ماه آوریل توضیح داده شد که یکسال قبل متوجه این نشست شده‌اند. ارزیابی نهایی موقعی که نمونه‌های مخرب گرفته شود، و نمونه‌های محیطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و مستندات ارائه شده از سوی متصدی این کار مورد بررسی قرار گیرد، کامل خواهد شد.

پ  -1- 2 تبدیلات UF4

20- ایران به آژانس اطلاع داد که غالب UF4 ها به اورانیوم فلزی در JHL تبدیل شده است. در حالیکه وسایل و لوازم این تبدیلات جدا شده‌اند و در یک کانتینر نگهداری می‌شود (در بازدید فوریه به آژانس نشان داده شده است)، ایران اکنون بخشی از این مؤسسه را برای آزمایشگاه تبدیلات اورانیوم فلزی اختصاص داده است. اورانیوم فلزی به همراه UF4 و پسماندهای مربوطه برای بررسی به آژانس ارائه شده است. ارزیابی نهایی زمانی انجام خواهد شد که نتایج آنالیز آزمایشات تخریبی بدست آید و اسناد ومدارک مؤسسه مورد بررسی قرار گیرد. هنوز لازم است که نقش اورانیوم فلزی در مؤسسات اظهار شده ایران در چرخه سوخت کاملاً فهمیده شود. از آنجائی که نه راکتور آب سبک و نه راکتور تحقیقاتی آب سنگین اورانیوم فلزی برای سوخت لازم ندارد.

پ-1-3 تبدیلات UO2

21- در طول مباحث فوریه 2003، آژانس اطلاع یافت که ایران مقداری از UO2 وارداتی را درJHL  برای آزمایش‌های خالص سازی و پروسه‌های تبدیلات استفاده نموده است. آزمایشات شامل حال UO2 در اسید نیتریک و استفاده از اورانیل نیترات برای آزمایش پالس کالوم و تولید آمونیوم اورانیل کربنات (AUC) که برای UCF مورد استفاده قرار می‌گیرد. مؤسسه‌ای که در سال 2000 به آژانس اطلاع داده شده و در حال ساخت در اصفهان است. در آوریل، در پاسخ به سؤالات آژانس، مسئولین ایرانی به آژانس اطلاع دادند که مقداری از UO2 همچنین برای تولید ایزوتوپ در راکتور تحقیقاتی تهران (TRR) مورد استفاده قرار گرفته است. بعلاوه به آژانس اطلاع دادند که مقدار بسیار کمی از UO2 به صورت قرص برای آزمایشات شیمیایی برای تولید رادیوایزوتوپ های آلومینیم ، ید و زنون در مؤسسه MIX را مورد استفاده قرار داده‌اند. UO2 غیر استفاده شده به آژانس ارائه شد.

22- قسمت اعظم UO2 استفاده شده در آزمایشات مربوط به UCF، جهت کنترل آژانس به شکل پسمان مایع در اصفهان ارائه شده است، پسمان باقی مانده در مکانی نزدیک قم دفن شده که امکان کنترل و بازبینی آن میسر نیست. محل تقریبی AUC تولید شده طی آزمایشات مربوط به UCF مورد بحث قرار گرفته است. ارزشیابی نهایی زمانی تکمیل می‌شود که نتایج آنالیز نمونه‌ها در دسترس باشند و اسناد تکمیلی فراهم شده توسط کارگردانان تأسیسات مورد بازبینی قرار گیرند.

23- با توجه به آزمایشات تولید ایزوتوپ، ایران عنوان داشته که مقادیر اندکی از UO2 وارداتی جهت اهداف مورد نظر JHL مورد استفاده قرار گرفته و در TRR در معرض تابش قرار گرفته و به آزمایشگاهی متعلق به تأسیسات MIX در تهران برای جداسازی I-131 در سلول ارائه شده است. ایران به اطلاع آژانس رسانده است که باقی مانده پسمان هسته‌ای به شکل جامد در آمده و به سایتی در انارک انتقال داده شده است. کارگردانان در TRR و تأسیسات MIX  مدارک مورد نظر را ارائه کرده‌اند. آژانس هنوز در انتظار دریافت اطلاعات طراحی به روز در آورده شده برای تأسیسات MIX و TRR می‌باشد. مطابق برنامه بازدید سایت پسمان ها در انارک در ژوئن خواهد بود.

UO2 -24 مربوط به آزمایش پروسه شیمیایی تأسیسات MIX، از جمله پسمان های مشتق شده، برای بازبینی و نظارت آژانس در  JHL  ارائه شده است. ارزیابی نهایی پس از دریات نتایج آنالیز نمونه‌های تخریبی و اسناد مربوطه که توسط کارگردانان تأسیسات ارائه می‌شود تکمیل خواهد شد.

پ - 2 - برنامه غنی‌سازی اورانیوم

25- طی بازدید دبیرکل در فوریه 2003، ریاست سازمان به اطلاع آژانس رساند که بیش از 100 عدد از 1000 عدد سانتریفیوژ در نظر گرفته شده تا کنون در تأسیسات نیمه صنعتی نصب شده است و سانتریفیوژهای باقیمانده تا پایان سال نصب خواهند شد. علاوه بر آن، به اطلاع آژانس رساند تأسیسات غنی‌سازی تجاری که طراحی شده تا 50000 سانتریفیوژ داشته باشد مطابق برنامه در آینده نزدیک مواد هسته‌ای دریافت نخواهد کرد.


*بیانیه ایران در 6 ژوئن 2003


*بیانیه مدیر کل در 18 ژوئن 2003


*بیانیه رییس شورای حکام در 19 ژوئن 2003

اسناد پرونده هسته ای ایران-1

اسناد پرونده هسته ای ایران-۱

 

همانطور که در بخش معرفی وبلاگ نوشته ام، این وبلاگ محلی خواهد بود برای تجمیع اسناد و تحلیل ها درباره پرونده هسته ای ایران. تحلیل ها به تدریج اضافه خواهد شد و تشخیص آنها از تحلیل های غیر مرتبط با پرونده هسته ای دشوار نخواهد بود. امادرباره اسناد، شیوه کار اینگونه است که از این پس پست هایی با نام اسناد پرونده هسته ای ایران به تدریج بر روی وبلاگ قرار خواهد گرفت. این مجموعه اسناد عمدتا به صورت پرونده های PDF و به زبان انگلیسی خواهد بود. تلاش می کنم به تدریج ترجمه های فارسی اسناد را هم اضافه کنم. از دوستانی که توانایی کمک به غنی تر شدن این مجموعه رادارند، تقاضا می کنم مضایقه نفرمایند.

 


سال ۲۰۰۲

سال ۲۰۰۲ آغاز مباحثات دیپلماتیک درباره پرونده  هسته ای ایران است. برنامه ایران، درماه اوت همین سال به اصطلاح لو رفت. بیانیه رییس سازمان انرژی اتمی ایران در سپتامبر آن سال، اولین سندی است که مستقیما به برنامه ایران می پردازد. 

 *بیانیه غلامرضا آقازاده رییس سازمان انرژی اتمی ایران در چهل و ششمین کنفرانس عمومی آژانس بین المللی انرژِی اتمی(۱۶ سپتامبر ۲۰۰۲)

 

 

ایده هایی درباره ظاهر وبلاگ

ایده هایی درباره ظاهروبلاگ

 

این وبلاگ هنوز بسیار جوان و به همین دلیل محتاج حک و اصلاح پی در پی است. طبعا، اظهار نظر های دوستان سهم بزرگی در بازسازی ظاهر و همچنین نحوه چینش مطالب آن خواهد داشت. دراینجا سعی می کنم عقیده ام را درباره برخی پیشنهاد ها که دوستان تا به حال داده اند به اختصار بیان کنم.

میرزای عزیز نوشته است ادبیات وبلاگ باید خودمانی باشد. قبول دارم، اما هر موضوعی را نمی توان به زبانی خودمانی و راحت نوشت. خصوصا موضوع هایی که من عمدتا درباره آنها می نویسم کمتر به زبانی خودمانی قابل بیانند. با این حال، آنجا که مقدور باشد، به توصیه جناب میرزا عمل خواهم کرد. یک نکته دیگر در کامنت میرزا این است که خواسته است برای متن مطالب از قلم توهاما استفاده کنم. من این قلم را دوست ندارم و گمان می کنم تایمز نیو رومن فخیم تر است. در میان قلم های فارسی که بر روی ویندوز نصب است به عقیده من تایمز نیو رومن به دلیل نزدیکی و شباهتی که به قلم «یاقوت» دارد، ازبقیه شکیل تر است. تا روزی که بشود در وب از قلم هایی چون زر و لوتوس استفاده کرد، ترجیح می دهم از این قلم استفاده کنم. یک نکته –طبعا سلیقه ای – دیگر این است که گمان می کنم تیتر توهاما اصلا چیز جالبی از آب در نمی آید(در باره این مورد آخری به دلیل کثرت انتقاد ها تغییر عقیده دادم. از این به بعد، فقط تیتر ها تایمز نیو رومن خواهد بود).

بسیاری دوستان هم گفته اند که بهتر است از عکس دیگری برای وبلاگ استفاده کنم. می پذیرم که عکس فعلی چندان جالب نیست اما فعلا عکس بهتری ندارم. تا زمان پیدا شدن تصویر بهتر، رفقا محبت کنند و این یکی را تحمل بفرمایند.

یک نکته هم درباره نام وبلاگ بگویم. «عقل سرخ» نام کتابی است از شیخ شهاب الدین سهروردی؛ در اصل نام رساله ای است عرفانی که به زبانی رمزی نوشته شده است. دیگر کتاب های شیخ اشراق هم نام های زیبایی دارند: آواز پر جبرئیل، سفیر سیمرغ و ... این نام را به این جهت انتخاب کردم که نشانه ای باشد از ماهیت سلوک ما. عاقلیم و اهل استدلال، اما به هنگام ضرورت و به اقتضای تکلیف، ما را با سرخی خون نسبتی است که گسسته نخواهد شد ان شاءالله.

 

ماتریس توطئه

ماتریس توطئه

تحلیلی از طراحی آمریکا علیه ایران در آینده نزدیک

 

مدتی است مباحثاتی در این باره درگرفته که امریکا به راستی با ایران چه می خواهد بکند. روزنامه ها و سایت ها را اگر بخوانید، ظیفی از اظهار نظر ها در این باره وجود دارد. بعضی حتی کار را به جایی رسانده اند که گویی عن قریب بمب ها و موشک های آمریکایی بر سر ایران خواهد بارید. این مقاله دیدگاهی خاص را در این باره عرضه و از آن دفاع می کند. من معتقدم نه فقط تهدید قریب الوقوعی در کار نیست بلکه امریکایی ها در واقع به شیوه خودشان در حال التماس کردن هستند. فکر می کنم می توان به نحو معقولی نشان داد که این تحلیل از رقبای خود به حقیقت نزدیک تر است. با وجود علاقه اولیه، به نسبت آنچه در کیهان چاپ شده چیز زیادی به آن اضافه نکرده ام.


ماه گذشته زماني كه جرج بوش استراتژي جديد خود درباره عراق را اعلام كرد بسياري در داخل و خارج از ايران گفتند اين استراتژي معنايي جز اين ندارد كه بوش گزارش گروه تحقيق عراق معروف به «كميته بيكر-هاميلتون» را دور انداخته و به آن هيچ اعتنايي نكرده است. گزارش بيكر از بوش مي خواست هر چه زودتر سربازان آمريكايي را از عراق خارج كند و بدون فوت وقت با ايران و سوريه به گفت وگو بپردازد. بوش هنگام اعلام استراتژي جديد خود در عراق گفت كه به زودي 21 هزار و پانصد سرباز جديد به عراق خواهد فرستاد و علاوه بر آن به آنچه «دخالت هاي ايران در عراق» خواند، پاسخ نظامي خواهد داد. از ديد ناظران سياسي از اين صريح تر نمي شد به درخواست هاي كميته تحقيق دهن كجي كرد. چند روز بعد روزنامه واشنگتن پست با انتشار گزارشي ابعاد بيشتري از استراتژي جديد بوش در عراق را فاش كرد. اين روزنامه نوشت روش برخورد نظاميان آمريكايي با حضور نيروهاي ايراني در عراق تا پيش از اعلام استراتژي جديد «بگير و رها كن» بوده و حالا به «بگير يا بكش» تغيير پيدا كرده است (واشنگتن پست، 8 بهمن 1385). بلافاصله پس از اين اتفاق آمريكايي ها حجم وسيعي از تحركات منطقه اي و فرا منطقه اي عليه ايران را به جريان انداختند و تا توانستند در رسانه هاي خود به اين ايده كه «اتفاق جديدي عليه ايران در حال وقوع است» پرو بال دادند. به واقع هم اتفاقاتي در حال وقوع بود (و هست):
1- اعزام دو ناو هواپيمابر به همراه تعداد بيشتري كشتي جنگي كوچك به خليج فارس 2- استقرار سيستم هاي ضد موشك پاتريوت در جنوب خليج فارس 3- استقرار سيستم هاي وسيع موشكي در چك و لهستان 4- تشكيل يك گروه كاري ويژه در پنتاگون به نام «گروه كاري-16» (بي بي سي، 2 بهمن 1385) براي مختل كردن شبكه هاي ايراني در عراق 5- دستگيري دو ميهمان ايراني دولت عراق در بغداد (كه البته پس از 8 روز آزاد شدند) بعد حمله به كنسولگري ايران در اربيل و ربودن 5 ديپلمات ايراني و نهايتاً ربودن جلال شرفي دبير دوم سفارت ايران در بغداد 6- فشار به اروپا و ژاپن براي قطع ارتباطات مالي خود با بانك هاي ايراني 7- ايجاد مانع بر سر راه سرمايه گذاري هاي بيشتر در صنايع نفت و گازايران 8- تلاش براي پايين نگهداشتن قيمت نفت احتمالا از طريق توافق با يكي از كشورهاي بزرگ عربي صادر كننده نفت 9- آغاز تلاش هاي جديد براي تضعيف دولت حماس (به عنوان متحد ايران) و ايجاد برتري سياسي در صحنه فلسطين براي محمود عباس (به عنوان متحد غرب) 10- تلاش براي ناكام گذاشتن تلاش هاي حزب الله لبنان براي تغيير آرايش نيروها و ساختار سياسي لبنان و حمايت از بقاي فؤاد سينيوره بر مسند نخست وزيري 11- شكل دهي به يك ائتلاف عربي، منطقه اي، سني عليه ايران از طريق ترساندن كشورهاي منطقه از قدرت يابي روز افزون شيعيان به رهبري ايران 12- افزايش نيرو در عراق 13- حمايت از برخي تحركات تروريستي در جنوب شرق و شمال غرب ايران 14- به راه افتادن تبليغات رسانه اي شديد درباره نزديك بودن زمان حمله نظامي به ايران و بالاخره 15- پيگيري شديدتر مسير تحريم ها در شوراي امنيت سازمان ملل عليه ايران.


مجموعه اين تحولات خيلي ها را در داخل و خارج از ايران به نتيجه رساند كه چيزي براي ترسيدن وجود دارد و اين بار آمريكا فقط حرف نمي زند بلكه قصد دارد عمل هم بكند. در داخل ايران يك فرمانده نظامي سابق حتي در يك برنامه زنده تلويزيوني- كه البته بي رقيب و به شكل مونولوگ برگزار شد- حتي زمان حمله نظامي آمريكا به ايران را هم پيش بيني كرد. يك سازمان سياسي هم كه از فرط دقت در تحليل و پيش بيني وقايع درست يك هفته قبل از حمله آمريكا به افغانستان پيشنهاد داده بود ايران با طالبان وارد مذاكره شود دست به كار شد، بيانيه اي صادر و در آن از فاجعه اي خبر داد كه در صورت ادامه مسير فعلي در پيش خواهد بود.
اما به راستي چه اتفاقي در حال رخ دادن است و چگونه مي توان فهميد مجموعه اين تحولات بخشي از يك پروژه عمليات رواني و ارعاب است يا مقدمه يك برخورد واقعي؟
در همينجاست كه بايد به جاي ذهنيت پردازي به متن واقعيت مراجعه كرد. آن وقت است كه معلوم مي شود هدف هاي اصلي خفته در پس اين ماجرا چيست.
اينها برخي واقعيات عموماً از نظر دورمانده است: آرايش نيروهاي آمريكايي در عراق آرايش خروج است نه آرايش حمله و خود بوش هم در سخنراني اعلام استراتژي جديدش اعلام كرد كه اين استراتژي در واقع «مرحله اي موقتي» است تا شرايط براي خروج سربازان آمريكايي در عراق مهيا شود. از سوي ديگر «ويليام فالون» كه به تازگي به عنوان سر فرمانده نيروهاي آمريكايي در منطقه منصوب شده، يك درياسالار است و اين از ديد نظامي ها يعني آمريكا پذيرفته استقرار نيروها در خاك آسيب پذيري را بالا مي برد و بنابراين به فرمانده جديد ماموريت داده اوضاع را در سطح كلان به نحوي مديريت كند كه حضور بلند مدت نيروي دريايي آمريكا در خليج فارس تضمين شود. همين نظامي ها مي گويند با 21 هزار و پانصد نفر سرباز در عراق يك تغيير تاكتيكي هم نمي توان ايجاد كرد چه رسد به تغيير استراتژيك و فقط براي برقراري امنيت در بغداد به حدود 3 تا 4 برابر اين تعداد نيرو نياز است. آنچه هم كه بوش عليه ايران در عراق انجام داده چندان رنگ و بويي از موفقيت ندارد؛ حمله به يك ساختمان در اربيل كه 15 سال است پرچم ايران بر فراز آن قرار دارد ولابد چند ايراني هم درون آن پيدا مي شوند با دستگيري يك ديپلمات رسمي روز روشن وسط شهر بغداد. بعيد است كسي از بوش بپذيرد كه با اين كارها شاخ غول شكسته، بويژه كه نيروهاي آمريكايي به ازاي هر كدام از اين اقدام ها انبوهي از خسارات مالي و جاني پرداخته اند و خواهند پرداخت. به طور خلاصه در عراق دولت شيعه متحد ايران تقويت شده، روابط خود را با ايران روز به روز گسترش داده و سربازان آمريكايي هم در حال خروجند. آن طرف تر در افغانستان وضع ناتو آنقدر خراب است كه «رابرت گيتس» وزير دفاع بوش در كنفرانس امنيتي مونيخ رسماً اعلام كرد ناتو در افغانستان درحال شكست خوردن است.
در فلسطين تنها اتفاقي كه افتاده اين است كه با صحنه گرداني ايران و كمك عربستان دولت حماس بي آنكه به شرط اصلي غرب يعني به رسميت شناختن اسرائيل تن داده باشد، در حال توافق با ابومازن است. در لبنان خط قرمز حزب الله و ايران درباره حفظ سلاح مقاومت دست نخورده باقي مانده، حزب الله آن مقدار عضو كه براي حفظ منافع خود در كابينه به آن نياز دارد (يك سوم به علاوه يك) را به زودي به دست خواهد آورد و سينيوره هم به احتمال قوي رفتني است. علاوه بر اينكه منابع اسرائيلي خود معترفند حزب الله پس از جنگ قوي تر شده است.
تروريست هاي تحت حمايت آمريكا در مرزهاي ايران تا حدود زيادي سركوب شده اند و ايران وسط ناامن ترين منطقه جهان، جزو امن ترين كشورهاي دنياست.
روس ها به تازگي روابط امنيتي خود با تهران را گسترش داده اند و در شوراي امنيت هم كسي به جز آمريكا علاقه اي به گسترش تحريم ها عليه ايران ندارد.
مذاكرات درباره قطعنامه بعدي احتمالا ماه ها طول خواهد كشيد و دولت بوش تا تابستان آينده بيشتر مهلت ندارد چرا كه پس از آن بايد فكري بكند تا دموكرات ها پس از كنگره، رياست جمهوري را ديگر از كف اش درنياورند. بلر ديروز ظاهراً استعفا داده و از اينكه استعفايش اينقدر طول كشيده ابراز تاسف كرده است و...
آمريكايي ها همه زورشان را زده اند و اوضاع نهايتاً اين است. با اين حال آمريكا هنوز ادامه مي دهد. به راستي آنها چه كار مي خواهند بكنند؟ لطيفه هايي مثل جنگ و امثال آن را بايد دور ريخت، حقيقت قضيه اين است: آمريكا احساس مي كند اوضاعش در منطقه خيلي خراب و اوضاع ايران بسيار خوب است. به علاوه آمريكايي ها فهميده اند مشكل خاورميانه را تنها با ايران و مشكل ايران را تنها با مذاكره مي توانند حل كنند. نقشه راه اين است: ابتدا بايد ايران ضعيف شود يا لااقل بترسد و اعتماد به نفس خود را از دست بدهد. بعد بلافاصله بايد به تعبير خانم رايس 180درجه چرخيد و مذاكره را شروع كرد. اين مسيري است كه كسي اگر دقيق باشد لابلاي اظهارات مقام هاي رسمي و تحليل هاي رسانه اي غربي ها به دقت ترسيم شده است. «ريچارد دالتون» سفير سابق انگلستان در ايران روز 20بهمن 1385 به فارس گفت: «آرايش آمريكا در منطقه براي گرفتن امتياز سياسي از ايران است.» «هنري كيسينجر» روز 18بهمن در كريستين ساينس مانيتور بوش را نصيحت كرد «تا زماني كه قدرت هاي موجود در خاورميانه را متحد نكرده با ايران وارد گفت وگو نشود.» بي بي سي روز 9بهمن از قول «گري سيك» كارشناس ارشد امنيتي در امور ايران نوشت: «آمريكا قصد حمله به ايران را ندارد، هدف نگهداشتن ايران در حالت ترديد است». «نيكلاس برنز» معاون رايس و مسئول پرونده ايران در وزارت خارجه آمريكا روز 4بهمن به تايم گفت «آمريكا مي خواهد به ايران نشان بدهد قدرتش در منطقه محدوديت هايي دارد» در حالي كه چند روز قبل در 23دي ماه به بي بي سي گفته بود «هدف آمريكا تضعيف كار ويژه هاي ايران در منطقه است.» خلاصه ترين بيان شايد از آن واشينگتن پست در 8 بهمن باشد: «ايراني ها فقط زماني كه تحت فشار هستند به جامعه بين المللي پاسخ مي دهند نه زماني كه احساس قدرت مي كنند» در اين چارچوب حتي دستگيري ديپلمات هاي ايراني در عراق هم جز با هدف اينكه آمريكا در مذاكره با ايران اهرمي در دست داشته باشد صورت نگرفته است همچنان كه بلافاصله پس از دستگيري ها، آمريكايي ها از مجاري مختلف به تهران گفتند آماده گفت وگو هستند چرا كه به تعبير آقاي گيتس «حالا ايران هم يك درخواست از آمريكا دارد».
اين خلاصه بازي است. اتفاقاً بوش به توصيه گروه تحقيق عراق كاملاً عمل كرده و قصد دارد- يعني چاره اي ندارد- كه با ايران گفت وگو كند. منتها ابتدا يك «مرحله واسط» تعريف كرده تا به انجام برخي مانورها از موضع «التماس كننده» به تعبير رابرت گيتس در مقابل ايران بيرون بيايد و بعد پاي ميز مذاكره بنشيند. دو مقام ناشناس دولتي آمريكا در گفت وگو با نيويورك تايمز در تاريخ 7 اسفند به خوبي مسئله را جمع بندي كردند.آنها كه به خاطر صحبت درباره مسايل استراتژيك نمي خواستند نامشان فاش شود گفتند: «حركت ناوهاي هواپيمابر، اتهامات مربوط به تسليحات در عراق و استفاده از تحريم ها همگي براي آن است كه آقاي بوش بتواند اهرم هاي لازم را براي كنار آمدن با ايران داشته باشد». و بالاخره اين چند جمله را هم از «پل رينولدز» خبرنگار امور جهاني بي بي سي بخوانيد كه روز 11 اسفند و پس از اعلام آمادگي آمريكا براي حضور در نشست رسمي همسايگان عراق در بغداد كه نمايندگان ايران و سوريه هم در آن حضور دارند نوشته شده است: «مقام هاي كاخ سفيد توضيح داده اند كه استراتژي اخير آمريكا افزايش نقاط فشار بر ايران بوده است. از ديد واشينگتن اين فشارها لازم بود چون آمريكا در پايان سال گذشته در مقابل ايران در موضع بسيار ضعيفي قرار داشت. حالا واشينگتن كمي اوضاع را جمع و جور كرده و از موضع قوت نه موضع تمنا به ايران پيشنهاد گفت وگو خواهد داد.»
آيا هنوز چيز پيچيده اي وجود دارد. گمان نمي كنم، فقط يك چيز، ايران نه فقط ضعيف نشده بلكه قوي تر هم شده و ضمناً علاقه اي و نيازي به گفت وگو با آمريكا ندارد. آمريكا فعلاً بايد التماس كند.

در باره یک سرمقاله

دیروز درکیهان مطلبی نوشتم درباره شبکه توطئه هایی که امریکا علیه ایران طراحی کرده، اهداف آن و امکاناتی که ایران در مقابل آن در اختیار دارد. این مطلب محصول لااقل یک ماه مطالعه وسیع در منابع مختلف خصوصا منابع امریکایی و اسراییلی است. مسئله فقط این است که مجبور بودم ماحصل مطالعات یک ماهه را در ۴۵ دقیقه خلاصه کنم چون اساسا در روزنامه وقتی بیش از این برای نوشتن سرمقاله نیست. به علاوه، به دلیل کمبود جا نتوانستم بعضی از فکت های یسیار مهمی را که جمع آوری کرده بودم در مقاله بیاورم. به زودی نسخه اصلاح شده ای از این مقاله را روی وبلاگ قرار خواهم داد البته با اضافات و تغییرات اساسی.

نسخه چاپ شده سرمقاله "ماتریس توطئه" در کیهان را در اینجابخوانید و منتظر نسخه تکمیلی باشید.

 

دویادداشت در تحلیل فرار جزایری

استاد عزیزم آقای حسین شریعتمداری پس از انتشار خبر فرار شهرام جزایری سرمقاله ای در کیهان نوشت و و با ارئه برخی استدلال های حقوقی -که بعد ها بسیاری از حقوقدانان و حتی یکی از مسئولان قوه قضائیه طی تماس هایی دقت آن را ستودند- استدلال کرد که روند حقوقی رسدگی به پرونده جزایری و خصوصا تشریفات قضایی پرونده سخت مخدوش بوده است. پس از ایشان نیزبرادرم محمد ایمانی طی یادداشتی برخی از حقایق تاریخی پرونده جزایری را مرور کرد و به بعضی سوء استفاده های سیاسی از موضوع فرار او پاسخ داد. کیهان اطلاعات بسیار بیشتری در این باره دارد که به وقت لزوم آنها را منتشر خواهد کرد. متن نوشته هر دو بزرگوار را درزیر می آورم.

سرمقاله آقای شریعتمداری را اینجا بخوانید.

یادداشت محمد ایمانی را اینجا بخوانید.

تروریسم اقتصادی

تروریسم اقتصادی 

درباره شهرام جزایری، نمادی که گریخت

تروريسم چيست و تروريست كيست؟ اين واژه ها در اثر كثرت استفاده معناي واقعي خود را از دست داده اند. در عالم سياست، اين زور رسانه هاست كه معين مي كند اين برچسب را به چه كسي مي شود چسباند. صرف نظر از اين كه واقعيت چيست و چيزي به نام تاريخ وجود دارد كه احيانا فردا روز كساني آن را از سر خواهند خواند به كساني كه همين ديشب خانه هاشان بر سرشان خراب شده و تصميم دارند صبح فردا با قلوه سنگ جلو هجوم تانك ها و بالگردها بايستند مي گويند تروريست و به جماعتي كه كودك نوباوه را در آغوش پدرش مي كشند، شهروندان متمدني نام مي دهند كه در حال دفاع از خويشند. اين بازي رسانه هاست در عصري كه خروار خروار داده هاي مختلف در هر لحظه بر سر انسان ها فرو مي ريزد اما خبري از «اطلاعات» به معناي داده هاي پردازش شده نيست. معلوم است كه وقتي كسي فرصت انديشيدن ندارد، كلاه گذاشتن و كلاه برداشتن چندان دشوار نخواهد بود.


يكي از مهم ترين سوءتفاهم هايي كه در تحليل مقوله تروريسم به وجود آمده و جا افتاده اين است كه عموما تصور مي كنند تروريست تنها آن كسي است كه مسلسلي به دست مي گيرد و جمعي را به رگبار مي بندد يا اينجا و آنجا بمبي منفجر مي كند و از اين قبيل. اينها هست ولي حقيقت اين است كه امروزه انواع خطرناكي از تروريسم ظهور كرده كه قدرت تخريب و آسيب رساني آنها به هيچ وجه با اقداماتي از قبيل آنچه گفته شد قابل مقايسه نيست. يك اقدام تروريستي اقدامي است كه آرامش ذهني و رواني مردم عادي را برمي آشوبد و آنها را به طور غيرمنتظره و در زماني كم و بيش طولاني در جوي از ترس و وحشت فرو مي برد. تروريست كسي است كه در زماني تقريبا كوتاه، جمع زيادي از مردم را به خاك سياه مي نشاند و سرمايه و آبروي آنها را- كه بسا به عمري اندوخته اند- به غارت مي برد. هر كسي كه امنيت زندگي مردم را به مخاطره بيندازد و اراده يا منفعت خود را ولو به قيمت آسيب و ارعاب ديگران به آنها تحميل نمايد، اقدامي تروريستي انجام داده و بايد با او چون كسي رفتار كرد كه تفنگ به دست، مردم را در كوچه و خيابان به گلوله بسته است. به اين معنا، بزرگترين تروريست ها كساني هستند كه با زد و بند و قرار گرفتن در چهارراه هاي قدرت و ثروت، حجم عظيمي از پول و سرمايه را كه در واقع به مردم محروم و درد كشيده تعلق دارد در انبان خود ذخيره مي كنند و برايشان هم فرقي نمي كند كه به اين ترتيب بر سر جماعتي كثير كه براي گذران زندگي روزمره خود در تعب و زحمتند چه بلايي مي آيد. اينها همان كساني هستند كه «مفسد اقتصادي» ناميده مي شوند و مهمترين چيزي كه در اثر فعاليت آزادانه آنها به خطر مي افتد، امنيت اقتصادي و آرامش مردم براي زندگي كردن است.


سرمقاله روزنامه کیهان، چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۵

ادامه نوشته